درباره وبلاگ


می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!

مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود
درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال...
صفحه نخست             تماس با مدیر           پست الکترونیک               RSS                  ATOM
یکشنبه 25 فروردین 1398 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امروز 25 ام بهار هست. روزا خیلی زودتر از تصورم داره میگذره و گاهی غنگین میشم و گاهی خوشحال.
امروز همزمان با اینکه یه دستم به کار بود و یه دستم به هماهنگ کردن برنامه سفر یزد آخر هفته، یهو دلم یه جوری شد، انگار که غم عالم توی دلم هست، احساس کردم غمگینم و هیچ انگیزه ای ندارم حتی برای سفر اخر هفته.
نمیدونم علت این احساس ها چی میتونه باشه برام در ماه شاید دو سه بار پیش بیاد که این حس رو تجربه کنم.
البته شاید چون ته افکارم داشتم فک میکردم که چرا با خودم وتی ول بستم تغییر کنم اما بازم خطا کردم و یه رفتار اشتباه رو دوباره تکرار کردم.
عجولم صبر ندارم، باید بتونم روی این مورد کار کنم، احساس میکنم وقت زیادی ندارم برای تغییر و روبراه کردن زندگیم.
چند روز پیش داشتم زیر چشمم رو نگاه میکردم و به خواهرم میگفتم اولین چین های زیر چشم گویای اینه که ما هم داریم روزای جوانی رو زود میگذرونیم.
خلاصه جونم براتون بگه که همه ی این افکار یهو توی کسری از ثانیه میاد توی دلم و نا امیدم میکنه و منم اینجا رو بهترین جا میدونم برای نوشتن و دور ریختن همه ی نا امیدی ها.

خدایا مهربونم بهترین های زندگی رو به ما عطا کن.
تو از دل همه خبر داری ، حال خوب و آرزوهای قلبی رو به دل هامون هدیه کن
بیشتر از قبل دوستت دارم و حس میکنم حواست بهم هست و توی تغییر کردن کمکم میکنی....




نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


پنجشنبه 8 فروردین 1398 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
سلام سلام بهار 98

امسال برام بهار متفاوت شروع شد، تهران نبودم، کل عید رو به استراحت گذروندم و خبری از دید و بازدیدها هم نبود.
از همون روز اول به خودم قول دادم که عادات بدم رو ترک کنم، با انرژی باشم، موفق تر از قل باشم، صبوری کنم و هرچی که باعث شد 9 بهم سخت بگره رو بسپارم به خود 97 و با خودم به 98 نیارمش.

راستش تغییر سخته، ولی من به این تغییر نیاز دارم، امسال باید سال من باشه، خودم رو اماده تمام خوشی ها و سختی هاش کردم و دلم بر این باور هست که امسال خیلی خوب برام رقم میخوره و 80 درصد ارزوهام براورده میشه.

انرژی منفی و ناامیدی توی روزهام جایی نداره و با صبوری از کنار سختی ها به امید خوشی ها میگذرم.
امروز داشتم توی ایینه یه عکس سلفی مینداختم ، ناخوداگاه خودم رو توی همین جایگاه برای عید 99 تصور کردم، تصور بهترین لحظه توی همین ایینه و همینجا.
به خودم قول براورده شدن تمام ارزوهام رو میدم.

از هیچ کسی ناراحتی و کینه ای به دل ندارم، همه و خودم رو میبخشم و با یه لب عاشق ادامه میدم.
بعدا میام مفصل از تمام اهدافم برای 98 می نویسم.
فعلا ثبت بشه به وقت 8 بهار 98




نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :




 
   
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic