درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... جمعه 22 دی 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امروز نشسته بودم، از تعطیلی و وقت آزادی که داشتم ، استفاده کردم و یک مروری به یکی دو ماه اخیر کردم. حس میکنم خیلی صبورتر شدم، انگار قبول خیلی چیزا واسم راحتتر شده، انگار به این نتیجه رسیدم با زور نمیتونم به چیزی که میخوام برسم. انگار فهمیدم که اینجوری فقط و فقط از ارزش من کم میشه. نمیدونم یعنی من اینقدر متحول شدم دوباره!!! یعنی من دوباره دارم میشم رویای قدیم که خیلی چیزا واسش بی معنا و مفهوم بود ... میترسم، از این احساس میترسم، حس میکنم دارم احساسم رو سرکوب میکنم، حس میکنم زندگیم داره فقط میشه کار و کار و کار... میترسم از صبور شدن این روزهام میترسم... کاش میشد با کسی درد و دل کنم، حرف بزنم، اما... دوستت دارم خدای مهربون دوستت دارم بهترین دوست نا مهربون
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||