درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... شنبه 15 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
بنام خدا جمعه 14 تیر، میتونست یکی از بهترین روزهای بودن تو ، برای من باشه. این دومین بار بود که برای بیرون اومدن بهم نه نگفتی. از اومدنت خیلی خوشحال بودم. همیشه فکر میکردم اگه بیای تو جمع دوستای من اصلا خوشت نیاد، ولی برخلاف تصورم تو خیلی خونگرم بودی و دوستام هم خیلی دوستت داشتن. همینکه همه دوستت دارن برام لذت بخشه. مرسی که اومدی و با اومدنت یه روز خیلی خوب برام ثبت کردی. خدایا خیلی دوستت دارم. خدایا روزهای خوب رو ازم نگیر.... این روزها رو دوست دارم و دلم نمیخواد تموم بشن. توکل به تو خدای خوبم.
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||