درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... پنجشنبه 17 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
وسط کار، نصف دل شب، تمام فکرم پیش تو هست. موزیک روشن، سکوت شب، سرمای شدید، هوای برفی، کلی کار، بازم ذهنم بی دلیل به تو کشیده میشه. گاهی میگم یعنی اینقدر بی معرفته که دلش واسه دیدنم تنگ نمیشه، بعد به خودم دلداری میدم که نه، اون مهربونه، اما ظاهرش خشک و بدون احساسه، حتما دلش .اسم تنگ شده، حتما اونم دلش میخواد منو ببینه اما... اااااااااخ که چقدر خیالبافی میکنم، چقدر به دلم دلخوشی های بیهوده میدم، ولی میدونی چی جالبه؟؟؟ این دفه خیلی خوب دوام آوردم، درسته باهات کما بیش در تماس هستم، اما نه از غر زدن خبری هست نه از زنگ و اس ام اس های بی رویه، جالبیش اینه توی خونه هم ساکت شدم، دیگه نه نظری میدم، نه بحثی میکنم، نه دیر میام و نه زود میرم... انگار زندگی داره تغییر میکنه. فقط میدونی به صبر نیاز دارم، به طاقت و توان، یه جوریم، جدیدا نمیدونم چرا وقتی خبر عروسی یکیو میشنوم یه جوری میشم، به خدا میگم من اینهمه دوستش دارم و برای داشتنش تلاش کردم ولی اون ازم فرار کرد، چرا بقیه این اتفاق واسشون نمیوفته... گاهی زیادی و به چیزای پوچ فکر میکنم... میدونی چیه از تنهایی بدون تو میترسم، فقط همین، شاید دلخوشیم به هفته ای یک شب اس دادن باشه... اشک هام بی دلیل داره میاد، یه بغض خیلی بد توی گلوم هست... ناراحت نیستم ولی نمیدونم این اشک و بغض برای چی هست... شاید زیادی به آینده فک میکنم به تموم شدن این روزها... خدایا خودت هوامو داشته باش. واقعا دارم کم میارم شدیــــــــــــــــــــــــــد
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||