درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... پنجشنبه 15 اسفند 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
ساعت 3:30 صبح شده. توی تخت دراز کشیدم و فکرم مشغول. امروز خدا سعادت حضور توی یک جلسه خوب رو بهم داد. خانومی که میگفت قدر دان خودتون باشید. یک زن هستید ولی میتونید به بالاترین ها برسید. میگفت وقتی کاری رو در موقع خودش انجام ندین ظلم کردین و ظالم محسوب میشید. مثل کاری که الان من دارم انجام میدم. باید به موقع خودش دلمو از بهترین دوست جدا میکردم ولی ادامه دادم و در حق خودم و اون ظلم کروم. خدایا فکر میکنم هنوز دوستم داری.هنوز بهم نشون میدی که اهای دختر من هواتو دارم اینقدر ناشکری نکن و غر نزن. خدایا عاشقتم با اینکه بهت نمیگم. بهترین دوست با تمام ظالم بودنم دوستت دارم. تو هم دعا کن که بتونم صبر داشته باشم و همه چیز به راحتی تموم بشه. دوستت دارم. صادقانه.خالصانه
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||