درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... دوشنبه 4 فروردین 1393 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امسال شروعش بنظرم خوب بود، ولی نمیدونم چرا چشمش زدم، روز اول عید هم مامان و بابا شدید بحثشون شد، هم خودمو خواهرم، تقریبا همگش یه جورایی در حالت قهر به سر میبریم... دلم میخواست خیلی چیزا رو تغییر میدادم و عوض میکردم... دوست داشتم این همه تنشی که جدیدا وارد خانواده شده از بین میرفت... درست نزدیک دوسال میشه که همگی منتظر یک اشاره برای بحث با همدیگه هستیم. منکه تصمیم گرفتم رفتار پارسال رو نداشته باشم و در برابر مامان و بابا، هرچقدرم ناراحت شدم سکوت کنم... حس میکنم هر دوشون خیلی خسته هستن، شاید نیاز دارن چند روز دور از هم باشن تا دلتنگ هم بشن، ... خدایا این اسب سال 93 خانواده ما رو رامش کن که جفتک نندازه بهمون...
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||