درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... شنبه 5 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
نمیدونم اسمش رو چی بزارم دلتنگی، بهانه های دل یا ..... فقط میدونم دلم یه جوریه، از اون یه جوری هایی که یه خبر خوب میخواد، یه زنگ یا اس ام اس، یا ..... خود خدا میدونه که این یه هفته چقدر دلم با تو بود ..... اما دیگه یه زمانی آدم باید جلوی دلش وایسته و بگه فقط دلتنگی کن، کاری از من برات ساخته نیست... قرار بود شنبه رو با انرژی تر از هر روزی شروع کنم، ولی ساعت 7 آلارم بیداری رو خاموش کردم، پتو رو کشیدم سرم و گفتم بیخیال کار، بزار بخوابی تا بیدار نباشی و فکرای جور وا جور بکنی اما ساعت 9 به خودم گفتم خجالت بکش، کی بخاطر تو زندگیش رو رها کرده کی بخاطر تو برنامه هاشو تغییر داده کی بخاطر تو شبا بد خوابیده و روزها بی انرژی بوده بسه دیگه دختر، تو یه بار این راه سخت رو رفتی، مگه مردی؟ مگه چیزی شد؟ بسه به خودت بیا، دو روز دیگه وارد 33 سالگی میشی.... خلاصه که کلی بار خودم کردم و از جا مندم و زدم بیرون.... ولی خب دلم یه جوریه.... خدایا خودت خوبش کن.... به وقت آبان زیبا، رو به پنجره دوست داشتنی دفتر کارم (میدون ولیعصر) نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||