درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... چهارشنبه 9 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
حال دلم یه جوریه این روزا نمیدونم ناراحته، دلتنگه، دلگیره یا .... چقدر دلم برای دلم میسوزه، چقدر غصه میخوره گاهی.... کاش دلم مثل عقلم بود که اینقد اذیت نمیشد دیشب با مامانم کلی حرف زدم، احساس میکنم وقتی حرف زدم و همه چیو تعریف کردم سبک شدم، حالم بهتره، از اینکه مامانم میدونه دخترش دیگه قوی شده و حواسش به خودش و زندگیش هست... انگار دلم قرص شد که مامان حرفامو شنید، چقدر خوبه که مامانم هست، چقدر خوبه که تنهایی هامو باهاش حرف میزنم و حرفامو گوش میده... روزای خوبی نیست، تلاش میکنم که خیلی خوب باشم خیلی شاد باشم و کمتر به نا امیدی ها فک کنم، ولی داشتم یه اهنگ گوش میدادم یهو بازم تو اومدی توی افکارم .... راه نجات از افکار و آشفتگی هم نوشتنشون هست ... از تو دلگیرم که نیستی کنارم
من دارم می میرم تو کجایی من باز بی قرارم میدونی جز تو کسی رو ندارم باورم نمیشه انقدر آسون رفتی از کنارم نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||