درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... سه شنبه 22 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
یین دارم اگه مهتاب جلوم نشسته بود، میزدم زیر گریه و از ته دلم اشک میریختم. خدایا باور کن دیگه قلب نمیکشه، باور کن بغض توی گلوم خفه م میکنه، باور کن از یهویی رفتن ها خسته م، باور کن لبم دیگه جایی برای ترک خوردن نداره. خدایا آخه تو چرا منو این مدلی امتحان میکنی، آقا جان اصن من بنده خوبی نیستم، بنده صالحی نیستم، بسه دیگه خسته م کردی از اینهمه رفت و اومدن ها، منکه توی تنهایی خودم زندگیمو میکنم، چرا آدم هایی که از اول قصد رفتن دارن میاری توی زندگیم. والا به قران خسته م. از همه چی از زندگی، از کار، از احساس مگه میشه یه ادم توی 32 سالگی اینقدر خسته باشه و پر از انرژی منفی. لعنت به این هوای ابری که همیشه گند میزنه به احساسم، خدایا بیا با هم دوست باشیم درسته دیگه نمازهامو درست نمیخونم، درسته گناه کردم، ولی تو بیا از من چشم برندار، بیا هوامو داشته باش. خلق و بنده هات که ارامشم رو ازم میگیرن، تو حداقل اینجور نباش. خدایا بیا و بزرگی کن، بزار منم حدال چند سال باقیمانده عمرم رو شاد و ارام باشم. من منتظر هستم خدای من تو تنها کسی هستی که میدونی توی دلم چیه، که هر چی باهات دعوا میکنم ترس از جواب ندادن و بلاک شدن ندارم..... امروز یه روز بارونی دلگیر پاییزی هست...
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||