درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... سه شنبه 3 اردیبهشت 1398 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امروز 3 اردیبهشت هست. دیروز از یه سفر 4 روزه دخترونه با دوستام برگشتم. فک میکردم جور دیگه ای باشه ولی خب متفاوت از افکارم خوش گذشت. امروز اومدم سرکار. کم صبر کم حوصله و خسته از اتفاقات پیش رو و پشت سر گذاشته شده. نمیدونم چرا دست از اینهمه اشتباه کردن بر نمیدارم . همش دارم خودم حال خودم رو بد میکنم. دست اخر هم از خدا شاکی میشم که چرا هوامو نداره. امروزم از اون روزاس که خودم حال خودمو بد کردم و ناراحتم. از توجه زیاد . از سادگی از بیان کردن و از توجه کردن و .... دلم میخواد بمیرم واقعا. دلم میخواد با تمام اخلاقام بمیرم و راحت بشم تا همش غصه بخورم که چرا درست نمیشم .... خسته شدم اینقدر دلم گرفته .
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||