درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... سه شنبه 27 تیر 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امروزم تموم شد، صبحش با خبر خورده شدن جوجه فنچمون توسط آقای گربه شروع شد و شبمون هم با نوشتن در اینجا به انتها میرسه!!! امروز زیاد کار نکردم ولی صحبتهای بهترین دوست برای کارم بهترین بخش روزم بود، من به راهنمایی هاش خیلی نیاز دارم توی کارم، البته گفته تا یکماه آینده باید اجرا کنم و نباید چیزی ازش بپرسم. در مورد چیزای خوب دیگه هم صحبت کردیم اونم بحث خوبی بود، کلی هم عکس دیدیم که تا حدودی کمک بود. در مجموع روز خوبی بود، خدا رو شکر. ببینیم فردا چی میشه، مرده م یا زنده.... وای از حالا به فکر 4روز دیگه هم هستم که ماه رمضون شروع میشه، میگم روزه گرفتن سخت هست، اما من عاشق لحظه های دم افطارم، خیلی حس خوبیه دم افطار و سحر که منتظر اذان میشیم و .... خدایا دوستت دارم که منو دوست داری. بهترین دوست دوستت دارم، جنس دوست داشتم ترس آور نیست، باور کن، قول دادم احساسی نباشم، البته امروز که داشتی از دوستت تعریف میکردی، نمیدونم چرا یک حسی داشتم که چرا ... بیخیال... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||