درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... چهارشنبه 29 آذر 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
خدای خوب و مهربون من، تو که همیشه هوامو داری، حال مامانمو رو خوب کن، دیگه طاقت اینهمه درد رو نداره، درد کشیدن مامان منو خیلی ناراحت میکنه، مواظبش باش، مامان تکیه گاه من و بابا هست، وقتی حال مامان بده، بابا هم پکر میشه، من نمیتونم هم درد مامان رو ببینم هم ناراحتی بابا، به خدا خودم هم دیگه کشش ندارم. دلم یک دوست خوب میخواست که سرمو تو سینه اش میذاشتم، بهم میگفت اینهمه غصه نخور، حرفات رو به من بزن، من هم هواتو دارم.... به بهترین دوست گفتم ناراحتم، دلم درد و دل میخواد، انگار نه انگار که اس ام اسی بهش دادم .... خدایا تو بهترین دوستم هستی، عاشقتم
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||