درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... دوشنبه 27 شهریور 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
وقتی میشینم حساب میکنم می بیینم من دقیقا 23 ساعت از 24 ساعت رو به تو فکر میکنم، که داری چکار میکنی، کجایی، چی خوردی، ... به خدا خول و چل شدم، مگه میشه یک نفر اینقدر کسی رو که هیچ توجهی بهش نمیکنه دوست داشته باشه؟! تو چی داری که من اینقدر دوستت دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بهم توجه میکنی نه بهم محبت میکنی!!!!!!!!!!!! نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 25 شهریور 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
این روزها بد جور مشغول کلنجار رفتن با خودم برای قطع ارتباط با تو هستم، دقیقا روزهایی که دلم میخواد ذهنم از همه چی پاک بشه، یک زنگ تلفن تمام گذشته رو برای من از نو یاد آوری میکنه، زنگ تلفن کسی که بعد از این همه مدت تمایلی به شنیدن صداش نداشتم!!! اولین دوست پسرم!!! اونم بعد از این همه مدت!!! خدایا این چه وقت زنگ زدن بود، من احساسم درگیر بهترین دوست، ناراحت از جدایی، اون وقت یک بی شرف باید بهم زنگ بزنه و کلی خاطرات تلخ رو واسم زنده کنه که من ساعت ها بشینم گریه کنم!! زنگ بزنه بپرسه ازدواج کردی؟! یکی نیست بگه آخه به تو چه بعد دوسال به تو چه ربطی داره من چکار میکنم!!! خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا دلم از زمین و زمان گرفته، روزهای بدی رو دارم، خودت هوامو داشته باش مهربون... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 23 شهریور 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
دیشب با بهترین دوست داشتیم اس ام اس به هم میدادیم، که بهم گفت ما خیلی وقت پیش باید تمومش میکردیم، چیکار کنم که تموم بشه و تو اذیت نشی... انگار دوباره آسمون و زمین روی سرم خراب شد، دوباره دلم گرفت، گفتم هر کاری بکنب من ناراحت میشم، گفت من از کسی که بهم وابسته بشه بیشتر بدم میاد و ... گفتم مگه تو میخوای با کسی دوست بشی و من مزاحمم؟ گفت چند ماه پیش میخواستم دوست بشم اما تو تمومش نکردی، اگه الان تموم کنی شاید به اون شخص زنگ بزنم... وای چقدر شنیدن این حرف ها واسم سخته، چقدر تموم کردن واسم سخته، ... کلافه ام، صبح بهش اس ام اس دادم که من میام پیشت و رفتم، میدونم اشتباه بود رفتنم اما رفتم، خودم نمیدونم دارم با زندگیم چیکار میکنم، انگاری که خدا منو به حال خودم گذاشته باشه اونجوری شدم ... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 1 شهریور 1391 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
خیلی خیلی بی حوصله ام دلم می خواست بهترین دوست بود، محکم بغلش میکردم، می بوسیدمش، چند ساعت سرمو تو سینه اش میذاشتم. دلم آرامش میخواد، دلم محبتش رو میخواد. دلم احساسش رو می خواد. دلم خیلی چیزا می خواد.... خدایا، باور نمیکنی دلم کشش نداره، دیگه تحمل ندارم. من که دارم کم کم از ذهنم می برمش اما ... خلاصه خدایا دلم از زمین و زمان گرفته، خودت به فریادم برس.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||