درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... پنجشنبه 20 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
دیروز اولین روز ماه رمضون بود، چقدر زود میگذره، چشم به هم زدیم یکسال تموم شد. خدایی روزه گرفتن توی تابستون خیلی سخته، خدا توان بده به همگی روزه گیرها. دیروز برای کاری رفتم دفتر بهترین دوست. برخورد خوبی داشت، اما نمیدونم چرا شب یهو فرق کرد، گفت دیگه وقتش رسیده که رابطمون کمتر بشه و محدود به کار بشه فقط. گفتم چرا؟ گفت حس خوبی ندارم، انگار داره سو تفاهم پیش میاد؟! واقعا موندم سو تفاهم چی، اونکه سنگ هاشو با من واکنده... بازم حالم گرفته شد. واقعا برام هیچ انژی نمیمونه با شنیدن این حرفا. خدایا خودت هر جور که صلاح میدونی تمومش کن. بهم میگه حرکتی کن که بفهمم به فکر زندگیت هستی، گفتم باید یک همسر ایده آل بسازم یا آگهی بزنم که تو ببینی به فکر هستم... نمیدونم این چه حسی هست که نسبت به بهترین دوست دارم. من خیلی بیشتر از قبل دوستش دارم اما اون انگار به من هیچ توجهی نداره حتی به چشم یک دوست عادی. خدایا خودت هوامو داشته باش که حالم خوب نیست.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 15 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
بنام خدا جمعه 14 تیر، میتونست یکی از بهترین روزهای بودن تو ، برای من باشه. این دومین بار بود که برای بیرون اومدن بهم نه نگفتی. از اومدنت خیلی خوشحال بودم. همیشه فکر میکردم اگه بیای تو جمع دوستای من اصلا خوشت نیاد، ولی برخلاف تصورم تو خیلی خونگرم بودی و دوستام هم خیلی دوستت داشتن. همینکه همه دوستت دارن برام لذت بخشه. مرسی که اومدی و با اومدنت یه روز خیلی خوب برام ثبت کردی. خدایا خیلی دوستت دارم. خدایا روزهای خوب رو ازم نگیر.... این روزها رو دوست دارم و دلم نمیخواد تموم بشن. توکل به تو خدای خوبم. نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 3 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
امروز روز تولد امام زمان (عج)... دوبار براش پیام تبریک عید فرستادم. هیچ جوابی هم نگرفتم. دیشب به خودم میگفتم رویا بسه دیگه.... چرا هر وقت اون بخواد هستی و جواب میده اما اگه اون نخواد تو باید منتظر بمونی... واقعا اینقدر ریز دیده میشم!!! بعضی وقتها با اینکه خیلی دوستش دارم، ازش خیلی ناراحت میشم... دیشب هم یکی از اون شبها بود ... دوست دارم بمیرم ببینم از مرگ من خوشحال میشه یا ناراحت.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 1 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
ﺍﯾـﻦ ﺑـﯽ ﺗــﻔـﺂﻭﺗـﯿﻬـﺂ…ﺍﯾــﻦ ﺑـﯽ ﺧــَـﺒــَﺮﯼ ﻫــﺂ… ﮔــﺂﻫﯽ ﺩﯾــﺪﺁﺭ ﺍﺯﺳــَـﺮﺍﺟـﺒـﺂﺭ… ﻧــَـﺒـﻮﺩَﻥ ﻫﺂ …ﻧـَـﺪﯾــﺪَﻥ ﻫــﺂ …. ﯾــَـﻌـﻨـﯽ ﺑــُـﺮﻭ..! ﮔـــﺂﻫــﯽ ﭼـِـﻘـَـﺪرﺧِــﻨـﮓ ﻣـﯿـﺸــﻮﯾـﻢ.! نوع مطلب : متن های زیبا، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 1 تیر 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
بعد از 20 روز خونه نشستن، بالاخره دیروز رفتم و وسایلمو از شرکت آوردم. وای که خونه بودن چقدر خسته کننده هست. باز خوشحالم که حداقل فعلا سه روز سرکار میرم... باید یکم فکر کنم و ببینم چه کارایی میتونم انجام بدم. کلی کار عقب مونده دارم ولی دست و دلم به انجامشون نمیره... دلم یه اتفاق خیلی خوشحال کننده میخواد یه چیزی که کلی انرژی بهم بده واسه زندگی کردن.... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||