اما امروز به زور از جام بلند شدم و گفتم پاشو دختر، آسمون که به زمین نیومده، دنیا که تموم نشده، رفتی زیر پتو، حال و احوالت بد، جز اینکه مامان و بابا رو نگران کنی اتفاق دیگه ای میافته!!!!

بهترین دوست حتی به تو فکرم نمیکنه اون وقت تو نشستی غصه خوردن و دست از دنیا کشیدن، به خودت بیا...

این بود که یک یا علی گفتم و از جام بلند شدم...

این خستگی روحی جسمم رو هم خسته کرده، اما نباید بزارم بیش از این به خودم آسیب بزنم.

امیدوارم فردا یک روز خوب و پر انرژی باشه، یک بهانه میخوام برای دلگرم شدن به زندگی....

توکل به خدایی که عاشقانه دوستش دارم.

بهترین دوست تو رو هم عاشقانه دوست دارم با اینکه خریت محض عاشق کسی باشی که میدونی دوستت نداره...

به نظرم خیلی خوب و دلنشین بود.

نمیدونم گریه هام برای چی بود، برای امام حسین، برای حشرت عباس ، برای مظلوم بودنشون یا ....

ولی با تمام کلمات نوحه ها اشک هام جاری میشد.

خدا کنه امشب شفاعت من رو بکنن پیش خدا که از سر تقصیرات و گناهانم بگذره...

حسم اصلا قابل گفتن نیست...