درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... یکشنبه 20 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
ساعت 4:40 صبح. تازه دراز شدم تو جام. اونم شانس اوردم شارژ لپ تاپ تموم شد و خاموش. الانم دارم با موبایلم مینویسم. دلم نمیخواد بخوابم.رفتم وب لاگش یه سر زدم الان. خندم گرفت که من چه وبلاگ سطحی و بچه گانه ای دارم و اون چه وبلاگی... دلم باز امشب گند و چیزایی که نمبایست رو گفت.کارهایی ک نمی بایست رو کرد. میدونم بهترین دوست دوباره ازم شاکی میشه. اما خب دلم هست.دست منکه نیست. خیلی بده که من از خودم راضی نیستم. خیلی زود از کاری ک کردم ناراحت میشم اما چ سود... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 20 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
بدون هیچ حرف و سخنی، یک راست میرم سر اصل مطلب خوش به حاله اونایی که الان توی بغل گرم و نرم یه عشق دو طرفه خوابیدن و تنهایی شبشون رو با رادیو پیام پر نمیکنند!!! خوش به حال اونایی که اونی که دوستش دارن بی تفاوت به اس ام اس هاش، وسط حرفشون نمیخوابه... خوش به حال اونایی که یکیو دارن که دوستشون داشته باشه.... خوش به حال اونایی که واسه یکی مهم هستن، که وقتی دلشون میگیره با یه حس مردونه و قوی قربون صدقه شون بره و دلشون باز بشه... دلم عشق دو طرفه میخواد با بهترین دوست. میدونم هیچ وقت ممکن و شدنی نیست. ولی دله دیگه گاهی، که نه، همیشه دست رو چیزایی میزاره که شدنی نیست. خدایا بازم شکرت ساعت 3:30 صبح!!!
نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 17 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
وسط کار، نصف دل شب، تمام فکرم پیش تو هست. موزیک روشن، سکوت شب، سرمای شدید، هوای برفی، کلی کار، بازم ذهنم بی دلیل به تو کشیده میشه. گاهی میگم یعنی اینقدر بی معرفته که دلش واسه دیدنم تنگ نمیشه، بعد به خودم دلداری میدم که نه، اون مهربونه، اما ظاهرش خشک و بدون احساسه، حتما دلش .اسم تنگ شده، حتما اونم دلش میخواد منو ببینه اما... اااااااااخ که چقدر خیالبافی میکنم، چقدر به دلم دلخوشی های بیهوده میدم، ولی میدونی چی جالبه؟؟؟ این دفه خیلی خوب دوام آوردم، درسته باهات کما بیش در تماس هستم، اما نه از غر زدن خبری هست نه از زنگ و اس ام اس های بی رویه، جالبیش اینه توی خونه هم ساکت شدم، دیگه نه نظری میدم، نه بحثی میکنم، نه دیر میام و نه زود میرم... انگار زندگی داره تغییر میکنه. فقط میدونی به صبر نیاز دارم، به طاقت و توان، یه جوریم، جدیدا نمیدونم چرا وقتی خبر عروسی یکیو میشنوم یه جوری میشم، به خدا میگم من اینهمه دوستش دارم و برای داشتنش تلاش کردم ولی اون ازم فرار کرد، چرا بقیه این اتفاق واسشون نمیوفته... گاهی زیادی و به چیزای پوچ فکر میکنم... میدونی چیه از تنهایی بدون تو میترسم، فقط همین، شاید دلخوشیم به هفته ای یک شب اس دادن باشه... اشک هام بی دلیل داره میاد، یه بغض خیلی بد توی گلوم هست... ناراحت نیستم ولی نمیدونم این اشک و بغض برای چی هست... شاید زیادی به آینده فک میکنم به تموم شدن این روزها... خدایا خودت هوامو داشته باش. واقعا دارم کم میارم شدیــــــــــــــــــــــــــد نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 16 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
داشتم به این فک میکردم که چقدر خوب میشد تو هم به وبلاگ من سر میزدی و برام نظر میزاشتی و کلی خوشحالم میکردی البته میدونم خیلی از حرفای اینجامو دوست نداری و مهمتر میدونم که حوصله سر زدن و خوندن حرفای منو نداری... دلم برات تنگ شده، گرچه سعی میکنم دیگه ابراز نکنم و به روی خودم نیارم ولی خیلی سخته... دوستت دارم نامهربونترین دوست دنیا.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 11 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
سلام. شمال بودم الان رسیدم. من: سلام رسیدن بخیر خوش گذشت؟ من:(بعد از نیم ساعت) مزاحم نمی شم.حتما خوابدی.شب بخیر. و تو آنلاینی هنوز بدون اینکه جواب منو بدی.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 11 بهمن 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
دیشب بهش پیام دادم، اینترنتش قطع بود و دلیور نشد، بهش اس دادم وای فات رو روشن نمیکنی، جواب نداد صبح بهش پیام دادم سلام صبح بخیر بازم نتش وصل نبود، بعدم که وصل شد و دلیور پیامم اومد، جواب حرفامو نداد. خوذش دوشنبه گفته بود جمعه پیام میدم، منم فک کردم جواب میده، ولی خوب .... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||