درباره وبلاگ


می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!

مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود
درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال...
صفحه نخست             تماس با مدیر           پست الکترونیک               RSS                  ATOM
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه

روے نیــــمکــــت پارکـــ


زن فالـــ ـگیر

فالـ ـم رامےگیرد

مے خندد به فالــــمـ...


کـفــ دستم خالـــےستـــ

خالے از دستانتــــ

فالگیر مےگویــد

یکـــ نفر تعقیبـــتـــ مےکند

نِمےداند خیالـ توستـــ

که رهــــایم نِمےکند

حتے یِکــ  لحظه




نوع مطلب : متن های زیبا، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
♥تو را دوست دارم ♥ 

به کدامین دلیل ؟
خودم هم نمیدانم !!
نمیدانم بخاطر زیباییت یا بخاطر مهربانیت
بخاطر ظاهرت یا بخاطر باطنت

هر چه هست .........
تو را دوست دارم ....
راضیم از دوست داشتنت
راضیم به عشقت
راضیم به داشتنت

بدان که تنها تو را دوست دارم
اگر حتی مرا نبینی ........
اگر حتی مرا نپرسی ......
اگر حتی یادم نکنی ....
و یا مرا دوست نداشته باشی !
بازهم تو را دوست دارم ...........

و به این دوست داشتن می بالم
دلیلم را مپرس که دلیلی ندارم ..!
فقط یک کلام ساده است
دیگر دلیل نمی خواهد اینکه




نوع مطلب : متن های زیبا، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
سکانس اول:
امروز پیشت بودم، برخلاف همیشه، برای اومدنم هیچ نه و نویی نیاوردی، متفاوت با چیزی که فکر میکردم برخورد کردی...
یه روز خوب بود، وقتی که پیشت هستم نگران لحظه هایی میشم که دیگه نتونی کنارم باشی...

مرسی که خوب بودی، مرسی که مهربون بودی، مرسی که اونجوری بودی که دوست داشتم...

راستی عجب قرمه سبزی درست کرده بودیا.
کلی خوشمزه شده بود. خودمو به یه ناهار خوشمزه با دستپخت تو دعوت کردم...

دوستت دارم

سکانس دوم:
مامن گفت نماز و ماچ کردی گذاشتی کنار؟؟؟؟
گفتم یک خط در میون میخونم، ناخن دستم لاک داشت...
مامان گفت یه وقت خدا هم تو رو میزاره کنارها!!!

نمیخوام خدا کنارم بزاره، عذاب وجدان دارم برای روزهایی که نماز نخوندم.
خدا بهترین دوستمه.
اگه نباشه پس کی هوای منو داشته باش...

سر در گمم، خدایا باید به خودم بیام.....




نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


این که باید 
فراموش ات می کردم را هم 
فراموش کردم 
تو تکراری ترین حضور روزگار منی 
و من عجیب 
به آغوش تو 
از آن سوی فاصله ها 
خو گرفته ام




نوع مطلب : متن های زیبا، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحا ل شدم شنیدم..
پسر :مرسی..انشااله قسمت شما!
دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟
پسر:چی می خوای؟
دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟
پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم.




نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :




( کل صفحات : 2 )    1   2   
 
   
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic