شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات
از کجا معلوم امروز شنبه است؟...
 

چهارشنبه 1 مهر 1394
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

من میله ام

کلمات کلیدی : جوهر , ذات , نومن , آتمان , میله ,


چند شب پیش، وقتی در بستر دراز کشیده بودم، فکر می کردم که چقدر از نگرانی ها و اضطراب هایم، به خاطر این است که خودم را درگیر اموری بیگانه از خود کرده ام. "تا فردا باید فلان کار را تحویل بدهم"، "دو هفته دیگر موعد طلب فلانی است"، "تا آخر ترم باید سیصد صفحه فلان درس را بخوانم"، باید این کار را بکنم، باید آن مسئولیت را انجام دهم، و همه و همه، مربوط به اموری بیگانه از "خویشتن" من.
همه ی این رابطه ها، این بیگانگان، جای خویشتن من را گرفته اند و من به جای غرق شدن در خود، در دیگران غرق شده ام: به خاطر دیگران تلاش می کنم، به خاطر دیگران مضطرب می شوم، به خاطر دیگران می اندیشم و به خاطر دیگران زندگی می کنم.

وقتی به خواب رفتم، خواب دیدم که میله ای استوانه ای هستم، و در خواب می دانستم که این میله، "جوهر" و "ذات" من است با قطع همه ی علایق و وابستگی ها. و شاد بودم از این که خود حقیقی ام را کشف کرده ام. شاد بودم از این که عاقبت توانسته بودم به مرحله ی "میلگی" برسم. می اندیشیدم که جهان غیر از من، تنها توهمی است و هیچ جوهریتی ندارد.
در طول شب، چند بار بیدار شدم و تفکرات ابتدای شب را به یاد آوردم و باز به خواب رفتم و همان خواب را دیدم.
صبح با آرامش غریبی از خواب برخاستم.