کلمات کلیدی : سقراط , گزانتیپ , آتن , فلسفه , عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن ,
سقراط زنى داشت به اسم گزانتیپ، كه همه جا میگن زنى بداخلاق و بددهن بوده و سقراط مى گفته: من با تحمل رفتارهاى این زنه كه آستانه تحملم نسبت به باقى مردم بالا رفته و چه و چه.
اما شما خودتون رو جاى گزانتیپ بذارید. فرض كنید شوهرى دارید چاق، كچل، بدقیافه، با بینى كوفته اى و پیشانى برآمده و چشم هاى وزغى، در زشتى شهره آتن.
بعد این آقا، هیچ شغلى نداره، بى كار بى عار، و نه تنها خرجى براى زن و سه تا بچه ش نمیاره بلكه اصلا و ابدا در خیال در آوردن یه لقمه نون نیست. پابرهنه و پاپتى، با یه لا پارچه كه زمستون و تابستون مى اندازه روى دوشش، خیابون هاى آتن رو گز مى كنه.
اضافه كنید كه كار این آقا اینه كه از صبح تا شب از شب تا صبح بیرون خونه ول بگرده، با جوان ها عیاشى كنه و حرف بزنه و مسابقه بذاره كه كى مى تونه بیشتر شراب بخوره و مست نشه، یا كى مى تونه توى آغوش زیبارویان تسلیم وسوسه نشه.
بعد هم با تمام این ها فرض كنید شما دوستش دارید واقعاً، و روزى كه قراره به خاطر همین مسخره بازى هاش اعدام بشه، با بچه هاتون مى رید توى زندان و زار مى زنید، هر چند آقا خوش ندارن موقع مرگ روحیه شون رو ببازن و دستور میدن شما رو بیرون كنن.
كى مى دونه شوهرش قراره در آینده فیلسوف بزرگى شمرده بشه؟ و تازه بر فرض كه بدونه، زن بدبخت فقط مى خواست یك شوهر معقول داشته باشه، نه فیلسوف سرخونه.