درباره وبلاگ می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای تویی که بودنت را... نه چشمانم میبیند... و نه گوش هایم می شنود... و نه دستانم لمس می کند... تنها با شعفی صادقانه ... با دلم احساست می کنم... !!!! مدیر وبلاگ : با تجربه - بی تجربه آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
دیگـر هـیـچ كـس بـرایـم ((او)) نـمـیشـود درد دارد ! وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم و دیگران یاد عشقشان می افتند... اما تو ! بی خیال... یکشنبه 6 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
عرضم به حضورتون که باید یه اعترافی بکنم دقیقا از یکشنبه هفته پیش که اخرین ویس ها و تکست ها رو بهم دادیم، باید اعتراف کنم که چندین بار به پیج واتساپ و تلگرامت اومدم و مکالماتمون رو خوندم و ویس ها رو گوش دادم. نمیدونم چرا اینکارو کردم، ولی با خوندنش حس کردم که با خودت دارم صحبت میکنم. بهترین دوست شاید دیگه باور دارم که ما آدم های متفاوتی هستیم و فقط از دور برای هم قشنگی و جابیت های لازم رو داریم.... من در برابر تو همیشه سعی کردم کوتاه بیام، و خودمو خیلی دست پایین بگیرم تا غرور مردونه تو همیشه سرجاش بمونه... ولی حس میکنم این خجم از نرمی و لطافت باز هم برای رابطه با تو کم هست، هر روزی که میگذره خیلی بیشتر به خیلی چیزا فک میکنم.... کاش کااااااااش کااااااش بعضی اتفاقا اونجور و در زمانی که ما دوست داشتیم رقم میخورد ولی از حکمت کارهای خدا بی خبرم.... قفط و فقط از خدا برای خودم و تو بهترین ها رو میخوام این بهترین ها در هر چی که هست، با روی باز ازش استقبال میکنم و برای درک و باورش از خدا صبوری میخوام. این روزها گرچه کمتر از قبل، ولی باز هم بخش تلخ و سختی از روزهای زندگی من هست... امیدوارم دیگه این روزها رو با هیچ کسی تجربه نکنم و زندگیم سرشار از عشق دوطرفه باشه همیشه.... راستی دوست جان از راه های خیلی دور برای منم کلی دعا کن کربلا که هستی.... نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 5 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
نمیدونم اسمش رو چی بزارم دلتنگی، بهانه های دل یا ..... فقط میدونم دلم یه جوریه، از اون یه جوری هایی که یه خبر خوب میخواد، یه زنگ یا اس ام اس، یا ..... خود خدا میدونه که این یه هفته چقدر دلم با تو بود ..... اما دیگه یه زمانی آدم باید جلوی دلش وایسته و بگه فقط دلتنگی کن، کاری از من برات ساخته نیست... قرار بود شنبه رو با انرژی تر از هر روزی شروع کنم، ولی ساعت 7 آلارم بیداری رو خاموش کردم، پتو رو کشیدم سرم و گفتم بیخیال کار، بزار بخوابی تا بیدار نباشی و فکرای جور وا جور بکنی اما ساعت 9 به خودم گفتم خجالت بکش، کی بخاطر تو زندگیش رو رها کرده کی بخاطر تو برنامه هاشو تغییر داده کی بخاطر تو شبا بد خوابیده و روزها بی انرژی بوده بسه دیگه دختر، تو یه بار این راه سخت رو رفتی، مگه مردی؟ مگه چیزی شد؟ بسه به خودت بیا، دو روز دیگه وارد 33 سالگی میشی.... خلاصه که کلی بار خودم کردم و از جا مندم و زدم بیرون.... ولی خب دلم یه جوریه.... خدایا خودت خوبش کن.... به وقت آبان زیبا، رو به پنجره دوست داشتنی دفتر کارم (میدون ولیعصر) نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 4 آبان 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
بازم ماه ابان و تولدم رسسد. ماهی که چندین ساله تا بهش میرسیم ، تو میری... ولی من همچنان عاشق پاییز و آبانم... این رفت و امدها خسته م کرده، ولی.... شده جکایت رابطه من با تو، هر جا که فک کردم به به و واااای چقد ما عالی و خوبیم، به طرز خیلی حیرت انگیزی رهام کردی... این دفه مثل قبل از نبودنت ناراحت نیستم، یعنی یاد گرفتم که باید زندگیمو ادامه بدم و جنگیدن برای بدست اوردن فقط درجا زدن هست. این دفه از این ناراحتم که چرا هر وقت میخوای هستی و هر نمیخوای میری... اعصاب فولادین میخواد این رفت و آمدها، واقعا ناتوان شدم، از درون له له میشم، ولی در ظاهر میگم من چقدر خوبم و همه چی چقدر ارومه... میدونم حرفام واسه کسی که جای من نبوده و لحظه های منو نگذرونده لمسش سخته... همه احساسم رو نثارش کردم و جوابش میشه خواهش کنم تا بعد سفرم به کربلا پیام ندیم بود. هر وقت میخواست به بعد موکولم کنه، هر وت میخواست نبینتم یا جوابمو نده، همیشه میگفت بزار فلان قدر بگذره بعد... غاقل از اینکه من بهترین روزای زندگیمو فقط روزشماری کردم که تاریخی که میخواد همو ببینیم برسه... بازم تکرار شد، وعده حرف زدن در آینده... و باز هم منم که مرور میکنم سخت ترین و ناراحت کننده ترین لحظه هامو. خدایا مهربونم دیگه از تو گله ای ندارم، چرا که خودمم اجازه میدم این رفت و امدها توی زندگیم باشه. خدایا به دلم ارامش بده ، اونقدر زیاد که دیگه از هیچ رفت و امدی غمیگین و دلمرده نشم. ادمی از جنس خودم بهم بده، درکم کنه، حرفای احساسیم براش خنده دار نباشه، منو همینجوری دوست داشته باشه و به فکر تغییرم تباشه... به حمکت و مصلحتت احترام میزارم و مطمئنم تو بهترین ها رو برامون رقم میزنی خدا جونم. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 23 مهر 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
شاید برام خیلی عجیب بود که با اونجور تموم شدن و جواب ندادنش، یه روزی دوباره جوابمو بده... اما روزی که دیدم توی واتساپ پیام داده، خیلی متعجب شدم شاید باید ایمان میاوردم که باید رها کرد، گذشت تا هراونچه که باید رقم بخوره درست به موقع برگشت وقتی که نیاز داشتم به حضور یه مرد واقعی الان برگشته و هست و کما بیش با هم در ارتباطیم و بیرون میریم و ..... چند شب پیش باهاش حرف زدم که ببینم کجای زندگیشم، راستش برام سخته که بخوام وابسته بشم و دوباره اونجوری همه چی تموم بشه گفت نمیدونم چقدر دوستت دارم عجیبه هاااا، نمیدونه که چقدر دوستم داره... وقتی حرف میزد حس میکردم چقدر توی مدت این چند سال اشتباه داشتم اشتباهاتی که برای دیگرانم تکرار کرده بودم اشتباهاتی که جزیی از خلق و خوم شده... اما راستش من هنوزم دوستت دارم شاید کمتر از پیش ولی دوستت دارم احساس میکنم با گذر زمان دوباره میتونم عاشقت بشم فقط دلم نمیخواد اشتباهات گذشته تکرار بشه و دوباره بشکنم خواهش میکنم اگر هستی خوب باش. بعد از 7 سال اشنایی شاید الان دیگه وقت ارامش ما شده باشه ، از خدا میخوام برامون بهترین ها رو رقم بزنه.... دوستت دارم بهترین دوست دوستت دارم خدای پر حوصله و بهشنده من 23 مهر 97 نوع مطلب : دلنوشته های من برای او، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 1 مهر 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
خدای خوبم من به نیرو و انرژی مثبت کائنات ایمان دارم دیروز رو با انرژی مثبت شروع کردم و دیدم که اگه بخوام با انرژی و فکر درست میتونم اتفاقات را رقم خوب رو لمس کنم دیروز از صبح میگفتم بهم پیام میده و جالب بود شب پیام داد حالا درسته که پررو بود و میخواست کاری براش انجام بدم، ولی ممنون از تو که این دفعه بهم نیرو دادی محکم نه بگم و نزارم کسی از معرفتم استفاده کنه. ایمان دارم اتفاقای خوب در راهه، مخصوصا از طرف بهترین دوست که دوستش دارم و میدونم اونم بهم حس خوبی داره و الان اگه نمیرسه جوابی بهم بده یا ببینتم بخاطر مشغله های کاریش هست. مرسی که هستی و برام خدایی میکنی اولین روز از پاییز 97 نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 31 شهریور 1397 :: نویسنده : با تجربه - بی تجربه
خدای خوبم امیدوارم امسال یه پاییز خوب برای هممون رقم بزنی دلم به این پاییز روشن هست و میدونم تو برام اتفاقای خیلی خوب رقم میزنی این هراس توی دلم رو خط میزنم و به تو توکل میکنم ایمان دارم که به تو تکیه کنم تو بعد از تمام خستگی ها و سختی ها برام بهترین ها رو کنار گذاشتی مرسی که هستی و خدایی میکنی سرشار از انرژی هستم و این انرژی و مدیون نور امید تو در دلم هستم.... دوستت دارم خدای خوبی ها نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||