1.
در فیلم های ابرقهرمانی، مرز خوب و بد، کاملاً مشخص است. اصلا بحث فیلم، سر خوب و بد نیست، بلکه سر این است که خوب چطور می خواهد بد را نابود کند.
اما نولان با شوالیه ی تاریکی، نشان داد که چندان به این مرزبندی پایبند نیست. نمونه ی خیلی خیلی واضحش، صحنه ای از شوالیه ی تاریکی است که در آن بروس وین، هاروی دنت، ریچل داوس و ناتاشا، در رستوران با هم بحث می کنند. بحث، بسیار بسیار مهم است و درونمایه ی فیلم، به صورت آشکار در آن بیان می شود.
بیایید یک بار دیگر این بحث را بازخوانی کنیم.
در یک طرف بحث، هاروی دنت قرار دارد که از بتمن طرفداری می کند و وجود او را برای پاک کردن لوث تبهکارها از گاتهام، لازم می داند.
در طرف دیگر، ناتاشا و ریچل، اصرار دارند که «اما این دموکراسی است، هاروی.» (دیالوگ ناتاشا)
ریچل و ناتاشا، قبول ندارند که بتمن راه حل آن هاست. قبول ندارند که یک شنل پوش شبگرد، راه بیفتد و خودش را فراتر از قانون بداند و رأسا برای پاک سازی گاتهام اقدام کند. آن ها می گویند که اگر هم گاتهام قرار است پاک شود، باید توسط قانون و هاروی دنت دادستان پاک شود.
دلیل این حرف خیلی واضح است. چون دلیل اصلی اداره ی کشورها از طریق دموکراسی، این است که قدرت یک نفر، بیشتر از دیگران نباشد. بلکه نظارت افراد اجتماع بر یکدیگر، مانع این شود که قدرت یکی، مطلق باشد. چرا که قدرت مطلق فساد آور است.
ریچل، به "ژولیوس سزار" مثال می زند: مردی که اهالی "رُم" برای مقابله با دشمنان، او را بر می گزینند؛ اما ژولیوس سزار، پس از تکیه زدن بر سریر قدرت، حاضر به کناره گیری نشد.
بر فرض که کسی که در رأس قدرت است، فساد ناپذیر هم باشد (همان صفتی که ژوکر در انتهای فیلم، بتمن را با آن مسخره می کند) اما باز هم مشکل دیگری در قدرت مطلق هست. این که صاحب قدرت، نظر خودش را در خوب و بد بودن اعمال می کند. کسی را که خودش مجرم می داند، همانطور که خودش صحیح بداند، مجازات می کند یا می بخشد. حالا اگر این فرد فساد ناپذیر، سهواً و ناخواسته خطا کند...؟
اما با دموکراسی، برآیند نظر اجتماع، کمترین خطا را خواهد داشت.
*
2.
بروس وین، در ابتدای «بتمن آغاز می کند» به دوکارد می خندد و می گوید: «شماها متعصبین؟»
بروس، دوکارد را به خاطر متعصب بودن، خود رای بودن، خود را صحیح مطلق دانستن و به خود حق دادن برای مجازات خاطیان، مسخره می کند.
اما چیزی که خود بروس بعدا می شود، غیر از یک متعصب نیست.
او خودش را مجری قانون می داند. صحیح و غلط را تشخیص می دهد و اقدام می کند. برای نجات دادن ریچل از چنگ دکتر کرین و از مرگ، ماشین های پلیس را در خیابان له و لورده می کند و در جواب خدمتکارش آلفرد، که او را به خاطر این کارش سرزنش می کند، فقط می گوید «من می خواستم ریچل را نجات بدهم» و جوابی برای حرف آلفرد ندارد که: «امیدوار بودم این کارتون (له کردن ماشین های پلیس)، یه مسئله ی شخصی نباشه.»
*
3.
به نظر می رسد که بتمن و ژوکر، هر دو آنارشیستند. ژوکر، خودش بارها این را اعتراف می کند و ابایی ندارد. اما بتمن قبول نمی کند. او خودش را با مقررات و قوانینی که خودش برای خودش وضع کرده، اسیر کرده است. اما مشکل این جاست که این مقررات، هیچ ضمانت اجرایی ندارند. چون اخلاقی و وجدانی اند. اگر از این مقررات تخطی کرد و مثلاً رفت از یک بانک دزدی کرد، تنها چیزی که ممکن است جلویش را بگیرد، وجدانش است.
فراموش نکنیم که هاروی دنت هم از این وجدان ها داشت و به قول گوردون، «آرمان گرا» هم بود. اما یک حادثه (که کاملا ممکن بود برای بروس اتفاق بیفتد) سبب شد این مانع درونی، از بین برود و خودش، شخصا شروع کند به انجام کاری که در آن لحظه به نظرش صحیح می آمد: انتقام از مسببان آن حادثه. که بتمن سر رسید و جلویش را گرفت. اما اگر بتمن به این پرتگاه سقوط کرده بود، معلوم نبود چیزی بتواند جلویش را بگیرد. نه پلیس. نه ارتش. به خاطر قدرت مهارنشدنی ای که داشت.
*
همه ی این تأملات، ما را به نتیجه ای می رساند که چندان دوست نداریم قبول کنیم. این که بتمن، خواه نا خواه، باید از جامعه حذف شود. انقلاب کبیر فرانسه، رخ داد که بتمنی وجود نداشته باشد. چاره ای نیست، جز این که کارها از طریق قانون حل شود. نه این که هر کس راه بیفتد و خودش قانون را اجرا کند.
*
پی نوشت: چرا بتمن، در ابتدای شوالیه ی تاریکی، اینقدر از بتمن های تقلبی، ناراحت و خشمگین است و همانطور که دکتر کرین را دستگیر می کند، آن ها را هم دستگیر می کند و کنار هم می نشاندشان؟ آیا به خاطر این نیست که آن ها دارند قانون را می شکنند؟ اگر این طور است، چه فرقی بین آن ها و بتمن وجود دارد؟
... شاید هم به خاطر این است که آن ها، رقیبان قدرت طلبی او هستند و همان طور که دو پادشه در یک اقلیم نگنجند، دو بتمن هم در یک گاتهام نگنجند؟
آدمو وسوسه میکنی یه چیزی بنویسه که بشکنه ده دوازده سال پرهیزش از صحبت درباره سیاستو!
حکومت دموکراتیک بهتره؟
و آیا بهتره لائیک همم باشه؟
آیا اینجا در ایران چنین چیزی ممکنه؟( از نظر پذیرش جامعه؟)
شاید مسئله ای که نولان میخواسته بهش اشهره کنه دقیقا همین بوده ، ابر قهرمان های ما یا بهتر بگم ابر قهرمان های فرضی ما خیلی خطرناک تر از ترسی هستن که به خاطرش به این قهرمانا رجوع میکنیم . ما اینجا نه بتمن هستیم نه جوکر و نه هاروی دنت، ما مردم گاتهام هستیم که امید میخوان چون عادین و چون تمام وجودیتشون در امید خلاصه میشه ما میخوایم که یه کسی باشه که همیشه کامله میخوایم که خودمون گول بزنیم و نولان تصویر ذهنی ما رو به هم نریخته اما به چالش کشیدن مثلا قهرمان داستان ما رو هم وادار کرده درباره باورهامون دقت بیشتری داشته باشیم.