شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات
از کجا معلوم امروز شنبه است؟...
 

جمعه 8 دی 1396
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

کار داستان



یكى از كارهاى داستان این است كه به مردم كلمه مى دهد، تیپ مى دهد، قالب مى دهد، كه مى توانند بر اساس آن به تجربیات خود چهارچوب بدهند و افراد را طبقه بندى كنند و راحت تر راجع به آن ها فكر كنند و آن ها را بشناسند.
عارفى كه بدون استاد سلوك كند و چیزهایى تجربه كند كه برایش مطلقاً ناآشناست، نمى تواند درست راجع به آن ها فكر كند، چون خودش هم نمى داند دقیقاً چه چیزى را تجربه كرده. اما استاد و متون عرفانى به او با مثال هاى فراوان، حالات و تجربیات مختلف عرفانى را معرفى مى كنند و او مى تواند انگشت روى یكى بگذارد و بگوید: آها، این همانى است كه من تجربه كردم. و با این آشنا شدنِ تجربه، مى تواند دقیق تر راجع به آن فكر كند، و گیج و گم نشود.
همین طور داستان (و فیلم) به انسان مثال مى دهد: مثالى از شخصیت مردم گریز، مثالى از شخصیتى كه از تعهد مى ترسد در نتیجه از عشق مى گریزد، مثالى از شخصیتى كه احساسات خود را پشت خشك بودن پنهان مى كند، مثالى از شخصیتى كه به خاطر نفرت از پدرش سعى مى كند دقیقاً خلاف او رفتار كند، و... 
این مثال هاى متنوع، به خواننده نمونه مى دهد، مثل وقتى كه دكتر انواع مختلف سردرد را توصیف مى كند و مى گوید: سر دردت این طورى است؟ و آدم به خودش رجوع مى كند، خودش را با آن نمونه تطبیق مى دهد و مى گوید: نه. من این طورى نیستم، یا ئه، من هم این طورى ام، یا: فلان دوستم این طورى است!
این آشنا شدن جهان، به فهم بیشتر احساسات خودمان و دیگران كمك مى كند. دیگر كورمال كورمال در جهان تاریك احساسات پیش نمى رویم، دیگر نقشه اى داریم كه احساسات و تجربیات مختلف را براى ما توصیف كرده اند و ما در مواجهه با هر تجربه جدید، دیگر دست پاچه نمى شویم، چون آن را مى شناسیم، و مى توانیم آگاهانه تر تصمیم بگیریم.

همین مى تواند ملاكى باشد براى فرق گذاشتن بین فیلم و داستان خوب و فیلم و داستان بد. داستانى خوب است كه توصیفاتش از حالات مختلف انسانى واقعى باشد، شخصیت هایش زنده باشند، و بتواند نقشه اى از روحیات مختلف آدم ها به ما بدهد. در مقابل داستان هایى كه عاشق هایشان همه شبیه همند و معشوق هایشان هم شبیه همند، داستان هایى كه پدرهایى كه مانع ازدواجند همیشه به یك شكل ظالم و بى منطق و پول پرستند، داستان هایى كه شخصیت هایشان فقط یك بعد دارند (مهربان فقط مهربان است، ظالم فقط ظالم است، باهوش فقط باهوش است) این ها نمونه هاى داستان هاى بد هستند. داستان هایى كه شاید بتوانند ما را سرگرم كنند، اما پس از خواندن، تغییرى در دید ما به خودمان و دیگران ایجاد نكرده اند.

لازم نیست این داستان ها حتماً فلسفى و قلمبه سلمبه باشند. یك مثال خیلى خوب از این آثار همین سریال فرندز است. یك سریال طنز، كه در ضمن موقعیت هاى مختلف زندگى را هم تصویر مى كند، بدون آن كه بخواهد حتماً درسى اخلاقى بدهد.


می توانید دیدگاه خود را بنویسید
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.