کلمات کلیدی : گوستاو دوره , ژرار ترینیاک , شهرهای نامرئی , ایتالو کالوینو , گراور ,
گاهی کابوس ها پر از عناصر وحشت انگیزن: آدم های ناقص الخلقه، جسدهای تکه پاره، حیوانات وحشی و...
اما گاهی کابوس هیچ عنصر وحشت انگیزی نداره. آدم یه شب داره توی کوچۀ خالی قدم می زنه، نه کسی توی کوچه هست، نه اتفاق خاصی داره می افته، اما بدون هیچ دلیلی، همین خالی بودن، وجود آدم رو از ترس پر می کنه و هیچ کاری هم نمی شه کرد: نه چیزی هست که ازش فرار کنی، نه می تونی در مقابل در و دیوار و کوچه واکنشی نشون بدی. نمی دونم چرا، اما این کابوس ها همیشه برام هراس آورترن، و گاهی شده که وقتی شب توی کوچه قدم می زدم، این فکر به سرم افتاده که: کابوس هام دقیقاً شبیه همین لحظه ن، بدون هیچ اتفاق خاصی. و همون ترس کابوس این بار توی بیداری به سراغم میاد.
دو سه روز قبل "شهرهای نامرئی" ایتالو کالوینو رو می خوندم و با هر شهر می رفتم روی اینترنت می گشتم و نقاشی هایی که از اون شهر کشیده بودن رو تماشا می کردم.
در این ضمن با "ژرار ترینیاک" (Gerard Trignac) آشنا شدم، که مثل گوستاو دورۀ خودمون، گراور طراحی می کنه.
کم کم جذب گراورهاش شدم و سایتش رو پیدا کردم و شروع کردم به تماشا کردن گراورهاش، که یهو حس کردم انگار توی یکی از همون کابوس های خالی هستم: شهرهای خالی از سکنه، ساختمان های نیمه مخروبه، درخت های خشکیده، بدون هیچ تحرکی، بدون هیچ سوژه ای، بدون هیچ اتفاق خاصی که توجه رو به خودش جلب کنه. درسته نقاشی صامته، اما این نقاشی ها یه سکوت مضاعف دارن، انگار توی یه برهوت داری سیر می کنی، یه برهوت پر از ساختمان.
با مقایسۀ این گراورها با آثار گوستاو دوره بهتر می شه متوجه فرقشون شد. در آثار گوستاو دوره سوژۀ اصلی کاملاً متمایز از تمام دنیا، در مرکز صحنه قرار داره و آدم فوری متوجه "معنا"ی نقاشی می شه، و این معنا همیشه یه اتفاق زنده و پر از تحرّک و گاهی مقدّسه.
اما کارهای ژرار ترینیاک سوژۀ زنده ندارن. حتی می شه گفت سوژه ندارن. بخشی از یه شهر خالی رو نشون میدن، که هیچ نکته و ویژگی برجسته و متمایزکننده ای نداره. نقاش می تونست یه کم اون طرف تر رو نقاشی کنه، می تونست یه بخش دیگه از ساختمون رو نقاشی کنه. و همین باعث می شه علاوه بر این که شهر خالی از سکنه است، خود نقاشی هم حس خالی بودن رو القا کنه: خالی بودن از معنا، خالی بودن از چیزی که توجه رو به خودش جلب کنه. و فکر کنم همینه که این قدر کارهای ژرار ترینیاک رو وحشتناک می کنه.
کتاب نقاشی برای نقاشی را می خواندم و در آنجا هم شهید آوینی متذکر شده بود که نقاشی مدرن از معنا تهی شده است و حتی هنرمند قصد دارد انفکاک نقاشی از خودش را اعلام کند.
البته این آثار برای من بسیار جالبتر از آثار مدرن کاندینسکی هستند.
موفق باشید