از جالبترین سندهای موزهٔ پرگامون برلین، سند بپ ۲۲۳۵ است. اگر در سایت موزهٔ برلین بروید با سرچ این اسم می توانید این سند را ببینید. البته خود سند چیز خاصی نیست. کتیبهای سنگی است که جملاتی به زبان قبطی باستان بر روی آن نوشته شده. و با کمی دقت، مشخص می شود که هر جا کلمهٔ «پت» به معنی آسمان در متن قبطی به کار رفته، بالایش با خطی ریز، ترجمهٔ عربی این کلمه بر روی سنگ حک شده.
آن چه این کتیبه را به سندی این اندازه ارزشمند تبدیل می کند، این است که با آزمایش کربن مشخص شده این ترجمه در حوالی قرن نهم هجری صورت گرفته، یعنی زمانی که زبان و خط قبطی، قدیمیترین خط الفبایی شناخته شدهٔ بشر، بیش از هزار سال بود که به کلی فراموش شده بود.
آن چه بر غرابت موضوع می افزاید، اولاً ترجمهٔ دقیق کلمهٔ قبطی است، و ثانیاً این که به نظر می رسد مترجم ناشناس، هیچ تلاشی برای ترجمهٔ کلمات دیگر نکرده است. گویی تنها همین یک کلمه را به طریقی نامعلوم توانسته رمزگشایی کند. کاری که به اعتقاد متخصصان خطشناسی ناممکن است. فرآیند رمزگشایی یک خط به این صورت نیست که کلمه کلمه شروع کنند به خواندن و رمزگشایی. بلکه این فرآیند زمانبر با مقایسهٔ خطوط مرتبط و تحقیقات میدانی و تاریخی فراوان انجام میشود. از نظر دانش خطشناسی رمزگشایی تنها یک کلمه از یک خط باستانی همان قدر نامعقول است که رمزگشایی بیمقدمهٔ تمام کلمات آن خط. به همین خاطر عده ای گمان بردهاند که چه بسا این مترجم ناشناس در قرن نهم موفق به رمزگشایی کل خط و زبان قبطی شده، و حتی شاید کتابی در این زمینه نوشته که از دست رفته است، اما به دلایلی تنها یک کلمه از کل کتیبه را ترجمه کرده و از افشای رمز باقی کلمات خودداری کرده.
هر چند هویت مترجم و قصد او تا به امروز بر دنیای علم نامکشوف است، اما بین تذکرهنویسان عرب، افسانهای رایج است که به شکلی غریب به مترجم گمنام شباهت دارد: افسانه مربوط به ابن خفاجهٔ هواری، شاعر مصری قرن نهم است که خود را از صخرهای پایین انداخت و کشت. بنا بر افسانه ابن خفاجه شبی وحشتزده از کابوس بیدار شد و در حالی که کلمهای بی معنا را نعره میکشید، سر به بیابان گذاشت، و دیگر کسی او را ندید. ابن رومی، سفرنامهنویس تونسی که آثارش از روایات جعلی آکنده است، مدعی است که سالها پس از گم شدن شاعر، او را دیوانه و مصروع در کوههای بین فیوم و سیوط دیده است که هنوز همان کلمه را تکرار میکرده و بر تن سنگها و صخرهها، میتراشیده. ابن رومی میگوید چون از پیرمردی که در کاروان بود معنای کلمه را پرسیدم، گفت آن نامی است از نامهای خدا.