شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات
از کجا معلوم امروز شنبه است؟...
 

پنجشنبه 28 شهریور 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

«این تفنگ من است!» یادداشتی بر فیلم «غلاف تمام فلزی»

کلمات کلیدی : غلاف تمام فلزی , استنلی کوبریک , ویتنام , امریکا , Full metal jacket , سینما , فیلم ,



این تفنگ من است!

«این تفنگ من است. تفنگ من، بهترین دوست من است. تفنگ من زندگی من است. من باید مانند جان خودم از آن محافظت کنم. بدون من، تفنگم بی فایده است. بدون تفنگم، من بی فایده ام. در پیشگاه خدا، قسم می خورم که من و تفنگم ناجی زندگیم باشیم. چنین باد، تا زمانی که دشمن بمیرد و به جایش صلح برقرار شود. آمین...»

 

فیلم «غلاف تمام فلزی» (Full metal jacket) اثر «استنلی کوبریک» را بسیاری، فیلمی ضد جنگ دانسته اند؛ اما شاید این گونه، کل محتوای فیلم را در یک کلمه خلاصه کردن، نادیده گرفتن حرف هایی است که فیلم به دنبال بیان آن است. بد نیست که نگاهی دوباره به فیلم بیندازیم.


فیلم از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول، دوره ی آموزش نظامی را نشان می دهد و بخش دوم، جنگ ویتنام را.

به نظر می رسد که این دو بخش، دو نوع استفاده از اسلحه را نشان می دهند و چه بسا پیام اصلی این فیلم هم مقایسه ای بین این دو باشد. دو نوع کشتن، دو نوع جنگیدن، که در مقابل یکدیگر قرار دارند.



چهارشنبه 20 شهریور 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

داستانک: جیغ بنفش

کلمات کلیدی : داستانک , مینی مال , جیغ بنفش ,


یارو از اولش هم دیوانه بود. اشتباهی آورده بودندش اینجا. نصف شب­ها، جیغ می­کشید و گریه می­کرد. همه را ذله کرده بود. یک روز احمد با چند تا از بچه­ها، توی حیاط گرفتندش زیر مشت و لگد بلکه بترسانندش، ولی باز شب که شد، همان بساط بود.

هوشنگ می­گفت یک شب از خواب بیدار شده و با کارد آشپزخانه، گلوی زن و دو دخترش را در خواب بریده. بعدش که سر عقل آمده، می­خواسته خودش را حلق آویز کند که همسایه­ها سر رسیده­اند و پلیس را خبر کرده­اند. جمالی می­گفت سر صاحب کارش را کرده زیر دستگاه چوب بری. هر شب کابوس آن لحظه را می­بیند. یکی دیگر از بچه­ها که الآن یادم نیست، می­گفت پدرش دو ماه توی انبار حبسش کرده و فقط پیشابش را می­داده بخورد که از تشنگی نمیرد. او هم زده او را کشته. فقط احمد بود که اصرار داشت این کار را از عمد می­کند که نگذارد بخوابیم.

 عاقبت هم منتقلش کردند تیمارستان. یارو از اولش هم دیوانه بود.



سه شنبه 12 شهریور 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

پاییز مادرسالار



تقدیم به مادرم، که با خواندن این متن گریست.


مادربزرگ مادری ام، در جوانی اش، مادرسالار بود. فکر کنم با همین کلمه، تمام خصوصیات مورد نظرش را گفتم.

در سال های جوانی اش، پدر بزرگم معمولاً در خانه نبود. مانند همه ی پدران و مانند همه ی آخوندها و مانند همه ی مبارزها: یا در حال نان در آوردن بود، یا در حال تدریس و منبر و یا در حال فرار از مأموران.

در نتیجه، تربیت چهارفرزند به عهده ی مادربزرگم بود. اگر لحظه ای خود را می باخت، سه دختر با جیغ و دعواهای دائمشان و تک پسر اجتماع گریز خانواده، با رفتارهای عجیب و گاه خشنش، خانه را روی سرشان می گذاشتند. این بود که مجبور بود بیشتر نقش پدر را بازی کند تا مادر. بیشتر سخت باشد تا نرم.



سه شنبه 29 مرداد 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

دو خدا، دو خداباور؛ یا گفتاری در باب دو شخصیت اصلی رمان «بینوایان»

کلمات کلیدی : بینوایان , ویکتور هوگو , ژان والژان , ژاور , علی شریعتی , داستایفسکی ,


والژان در برابر ژاور

1.

علی شریعتی در «سیمای محمد» گفته است که تصویری که تورات از خدا ارائه می دهد با تصویری که انجیل از او ترسیم می کند، متفاوت است.

«یَهوَه» یهود، خدایی قهار است که بر فراز عرش نشسته، تخته سنگی غول پیکر بالای سر بنی اسرائیل نگه می دارد و می گوید: «به خدایی من اقرار کنید!»

بزرگترین نمود یهوه، ده فرمانی است که بر موسی نازل می کند. خدای یهود، خدای شریعت است. قانون وضع می کند و قانون شکن را مجازات می کند و معروف ترین قانون او، این که «چشم در برابر چشم!»

«پدر آسمانی» مسیحیت، خدایی مهربان است. فرزندش را می فرستد تا بار گناهان آدمیان را به دوش بکشد. اگر از گله ای یک بره جدا شود و در ورطه ی هلاک بیفتد، نود و نه گوسفند را رها می کند و به دنبال بره ی گمگشته می رود.

خدای مسیحیت، بخشایشگر است و معروف ترین موعظه ی او، این که «گونه ی دیگر خود را پیش بیاور!»



دوشنبه 21 مرداد 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

چرا باید واچمن را خواند؟

کلمات کلیدی : واچمن , نگهبانان , کمیک , آلن مور , داستان مصور , Watchmen ,


رورشاخ

شاید بهتر بود که عنوان این متن را می گذاشتم «چرا باید کمیک خواند؟» آن وقت باید این عنوان را تعمیم می دادم که «چرا باید اصولاً چیزی خواند؟»

ولی فرض را بر این گذاشتم که خواننده ی این متن، اهل کتاب خوانی است و اگر کمیک خوبی هم دستش بیفتد (گرچه شاید هیچ وقت نیفتد)، بدش نمی آید نگاهی به آن بیندازد. در نتیجه، تنها چیزی که باقی می ماند، این است که بگویم چرا واچمن کمیک خوبی است.

واچمن (Watchmen یا نگهبانان)، با آن که به زحمت می توان به آن نام رمان داد، با این حال، جزء صد رمان برتر جهان به انتخاب مجله ی تایم شده است. شاید همین به تنهایی برای ترغیب کتاب خوان ها کافی باشد، ولی نمی توان مطمئن بود که همه ی خوانندگان این متن، کتاب خوان باشند! بنابراین، چند خطی راجع به کمیک می نویسم.




شنبه 1 تیر 1392
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

گالینا بلانکا!

کلمات کلیدی : گودو , گالینا بلانکا , تامی پوک , !!! ,


مادرها با بچه های خردسالشان، روابط غریبی دارند. از کلمات بی معنی و عجیب و غریبی که می سازند و موقع صحبت کردن با بچه هاشان، از این کلمات استفاده می کنند، تا تغییر صدایشان، تا اسم بعضی چیزها را عوض کردن و اسم های عجیب رویشان گذاشتن.

خاله های من در این کارها ید طولایی دارند. من زمان مناسبی متولد شدم. وقتی یازده دوازده سالم بود، خاله هایم بچه دار شدند و من توانستم این رفتارهای عجیبشان را ببینم و به یاد بسپرم.

هر کدامشان، صدایشان را به گونه ای غیر از دیگری تغییر می داد. لغاتی هم که می ساختند، با هم فرق می کرد.

خاله ی بزرگم، با تغییر صدایی که خاص خودش است، لفظ «گودو» را وقتی با بچه ها حرف می زد، به کار می برد.

خاله ی کوچکم، وقتی من بچه بودم، اسمم را «تامی پوک» گذاشته بود. گاهی هم اختصاراً «تامی» صدایم می کرد. شامی پوک، نام دیگر شامی لپه، نام غذایی است.

مادرم هم کمکی از این کارها می کرد ولی نه به شدت خواهرهایش. مثلاً برای غذا دادن به برادر کوچک ترم، با هم بازی می کردند که برادرم در آن، نقش گربه ای به نام «گالینا بلانکا» را بازی می کرد که مارک یک محصول غذایی است و مادرم به بهانه ی غذا دادن به این گربه، به برادرم غذا می داد. نمی دانم این نام بی ربط را مادرم برای آن گربه انتخاب کرده بود یا برادرم.

خواهرم هم از این قافله عقب نیفتاده. مثلاً دختر کوچکش را «بوچی» و «عاشقونه» و «فرفوشه» صدا می زند. 


چیز خاصی نمی خواستم بگویم. فقط خواستم نتیجه ی مشاهداتم در مورد رفتار مادرها با بچه های خردسالشان را بنویسم. شاید شما هم از این دست مشاهدات داشته اید؟




( تعداد کل صفحات: 19 )

[ ... ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ]