کلمات کلیدی : ویتگنشتاین ,
نیچه ,
هیوم ,
داستایوسکی ,
در انتظار گودو ,
بکت ,
آلبر کامو ,
قبل نوشت:
در ابتدای سالی که گذشت جملات آغازین
به یاد ماندنی کتاب های داستانی و غیرداستانی را جمع آوری کردم (اینجا)، و از آن جا که این
کار لذت فراوانی داشت، به جمع آوری جملات پایانی به یاد ماندنی کتب مختلف پرداختم
تا در این روزهای پایانی سال بر روی وبلاگ بگذارم.
جملات پایانی، از طرفی مهم تر از
جملات آغازین هستند، چرا که آخرین چیزی که خواننده از کتاب به یاد می آورد همین
جملات است، و آخرین تأثیر، ماندگاری بیشتری دارد. از آن جا که این جملات پایانی،
گاه پایان کتاب را لو می دهند، ابتدا اسم کتاب را نقل می کنم، تا اگر آن کتاب را
نخوانده اید، به تشخیص خود جمله ی پایانی اش را بخوانید یا نه.
۱.
رساله منطقى-فلسفى
لودویگ ویتگنشتاین
از آن چه نمى توان درباره اش سخن
گفت، باید به سكوت گذشت.
۲.
غروب بت ها
فریدریش نیچه
اى برادران: سخت شوید!
۳.
تحقیق درباره فهم انسانی
دیوید هیوم
وقتی کتابی به دست می گیریم، برای
مثال کتاب الهیات یا فلسفه مدرسی، باید بپرسیم: آیا این کتاب مشتمل بر استدلال های
انتزاعی در رابطه با کیفیت یا کمیت است؟ نه. آیا مشتمل بر استدلال های تجربی در
رابطه با واقعیت مادی و وجود است؟ نه. پس آن را به شعله ها بسپار! زیرا مشتمل بر چیزی
جز سفسطه و توهم نیست.
۴.
دفاعیه سقراط
افلاطون
اینك وقت آن رسیده كه از یكدیگر جدا
شویم، من آهنگ مردن كنم و شما در فكر زندگى باشید؛ اما كدام یك بهره مند تریم؟ جز
خداوند هیچ كس آگاه نیست.
۵.
مزرعه حیوانات
جورج اورول
حیوانات بیرون از خوک به آدم و از
آدم به خوک، و از خوک باز به آدم نگاه کردند؛ اما از همین حالا دیگر نمی شد گفت که
کدام کدام است.
۶.
بر باد رفته
مارگارت میچل
هر چه باشد، فردا روز دیگری است...
۷.
پیرمرد و دریا
ارنست همینگوی
پیرمرد خواب شیرها را مى دید.
۸.
بیگانه
آلبر کامو
آرزو مى كنم در روز اعدامم تماشاگران
بسیارى باشند و با فریادهاى نفرت بار به پیشوازم آیند.
۹.
۱۹۸۴
جورج اورول
او به ناظر كبیر عشق مى ورزید.
۱۰.
کالیگولا
آلبر کامو
كالیگولا: من هنوز زنده ام!
۱۱.
سلاخ خانه شماره پنج
كورت ونه گات
پرنده اى به بیلى پیلگریم گفت: «جیك
جیك جیك؟»
۱۲.
ناطور دشت
جی دی سالینجر
هیچ وقت به هیچ كس هیچ چیز نگو،
وگرنه دلت برای همه تنگ خواهد شد.
۱۳.
پاییز پدر سالار
گابریل گارسیا مارکز
دوره ى نامتناهى جاودانگى به پایان
رسید.
۱۴.
در انتظار گودو
ساموئل بکت
ولادیمیر: خب، بریم؟
استراگون: آره، بریم.
[حرکت نمی کنند.]
۱۵.
شب هاى روشن
فیودور داستایوسكى
خداى من، یك دقیقه تمامْ خوشبختى! آیا
این نعمت براى سراسر زندگى یك انسان كافى نیست؟