هو الحبیب
درباره ترس...
برای درکِ وحشتِ دنیای بی علی(ع)، راه دوری لازم نیست بروم. همین دلم را که میبینم برای همه چیز کافی است. همین حالِ این روزهایم. همین تاریکی متراکم قلبم. وحشت دنیای بی علی، در سیاهی داعش نیست. در تاریکی القاعده و طالبان نیست. در بیرحمی صدام خلاصه نمیشود. وحشت دنیای بی علی در عاشورا نیست، در رسیدن خون تا به زانو نیست، در کورههای هیتلر نیست. در بیمارستانهای این روزها نیست. هیچ کجا نیست... من وحشت دنیای بی علی در سیاهی دلم احساس میکنم. پس از علی هیچ چیز سرجایش قرار ندارد. پس از علی ما در منتهای تنهایی هستیم. در تاریکترین قسمتِ دالان تاریخ. باز به تو فکر میکنم... که لباس سیاه چقدر قشنگترت میکند. من با اینکه اگر یک قطره اشک تو را ببینم، صدبار میمیرم و زنده میشوم، اما باز غمت را دوست دارم. که غصه آدمها را به هم نزدیک میکند. که اینطوری ممکن است دیگر به سیاهی مطلقم فکر نکنی. که ممکن است غمت که به اوج رسید و گریهات بند نیامد، بخواهی بغلم کنی... خیلی پیش میآید که کوچکترها بزرگترها را دلداری میدهند. که تو را به خدا، تو را به علی آرام باش... آرام باش که غمِ تو دل خدا را میلرزاند. که تمامِ هستی خدا فرو میریزد و او ناگزیر است خودش را در آغوش بگیرد و دلش را به انا الیه راجعون دلداری بدهد. چه شب غریبی خواهد بود امشب برای تو... کاش اجازه میدادی خیسی چشمهایت را، پیراهن مشکیات و غمِ متراکم توی صدایت را تماشا کنم. احساس خیلی عجیبی است به گریه کردن شوق داشتن. برای ناراحتی خوشحال بودن... تمام آنچه بعد از امشب در تاریخ رخ میدهد، برای نبودن علی است. که بهشت مکانی واقعی نیست، بهشت همان علی است. بهشت، نگاه علی است. بهشت، حرف زدن علی است. بهشت خندیدن علی است. بهشت دوست داشتن علی است. بهشت نماز علی است. مهربانی علی است. دستهای علی است. نوازش علی است. و انا الیتیم یا علی... بعد از امشب کسی کنارم نخواهد نشست. بعد از امشب روی شانههای هیچ کس نمی توانم بنشینم. هیچ شانهای برای گریه کردن ندارم. بعد از امشب کسی توی دنیا نیست که نگران تنهاییام باشد. که با من مهربان باشد. که دست بکشد روی سرم. بهشت، علی است. و حالا که علی نیست، چه میماند جز جهنم؟ و تو عزیزِ دلم... آرام باش. که هنوز چندماه مانده تا محرم...
«به جای هر حرفی فقط، خطی ز چشمِ خیس خود تا به نگاهت میکشم...
شاید که برگردی...
باران ببارد میروی، باران نبارد میروی... این بغضِ بیصاحب چرا از تو ندارد پیروی؟
غیر از تماشای تو در باران چه راهی دارم ای عشق؟ چیزی نمیماند از این عاشق که در عشقت بد آورد...»
پ.ن: «عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافرِ عشق بود گر نشود باده پرست...»
- ۰۰/۰۲/۱۱
سلام...
التماس دعا ... :"