حائل

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ...

حائل

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ...

کلمات کلیدی

هو الحبیب

 

از صفر تا یک بیشمار عدد است و از من تا تو، بیشمار دلیل برای نرسیدن. بیشمار بهانه که دوستم نداشته باشی و بیشمار توجیه که عاشقت نباشم. چه اصراری ست بر رسیدن به تو؟ بر دوست داشتنت؟ چه اصراری ست بر عاشق شدن؟ از این آدم به آن یکی. از این کتاب به آن یکی. این شعر به دیگری. چه اصراری ست به فرق گذاشتن میان یک نفر و دنیا؟ هیچ اصراری... بیش از این دلیلی ندارد. خسته شدم. دوست داشتن، دلم را زده است... شاید یک سال پیش هم به همین نتیجه رسیدم. که بیش از آن هیچ کس را دوست نداشته باشم. نشد... و حالا تنها چندماه خسته ترم. چند موی سفید، پیرتر و چند اموجی بی‌حس‌تر. و چه کار غریبی ست دوست نداشتن... چقدر سخت است فرایند حبس کردن چند لحظه‌ای نفس برای توقف تندتر شدن ضربان قلب. چقدر سخت است تندتر رد کردن شعرهای عاشقانه برای عدمِ درکِ نبودِ مخاطب. چقدر فرساینده است جواب به سوالی تکراری درباره مخاطب‌ها. و چقدر نیاز است به یک آگهی... که ما به تمام آنها که می‌توانند دوست داشته شوند، نیازمندیم. تمام آنها که تندتر شدن ضربان را می‌فهمند. تمام آنها که سیاهی چشمانشان مطلق است. تمام آنها که بلوطیِ موهایشان توصیف نمی‌شود. ما به تمام آنها که بتوانند مخاطب بیو واتساپمان باشند، نیازمندیم. به تمام آنها که اسمشان می‌تواند با یک قلب کنارش سیو شود، نیازمندیم. به تمام آنها که صفحه اول کتاب‌ها برایشان یادگاری عاشقانه بنویسم، نیازمندیم... من به تمام آنها که شبیه تو اند محتاجم. تمام آنها که می‌شود تمام ستاره‌‌های آسمان را با آنها شمرد. آنها که می‌شود باهاشان درباره همه کتاب‌های کتاب فروشی حرف زد. تمام آنها که اگر برگ‌های عالم دفتر شوند و آب‌های دریا جوهر، باز نباید اسمشان را نوشت. که آنها مقدسند. که اسمشان را نه باید نوشت، نه باید صدا زد. تنها باید گوشه‌ای از قلب نگه داشت تا با هر تشابه اسمی، صدبار فروریزش کند خازنِ عشقشان...

«

برای آنکه نگویند جسته ایم و نبود

تو آنکه جسته ام و پیداش کرده ام، آن باش...

»

  • ۰۰/۰۲/۱۸

نظرات (۲)

  • °○ ‌‌‌‌‌‌‌‌نرگس
  • واقعاً کاش می‌شد آگهی زد..

    پاسخ:
    اوهوم ... واقعا واقعا. 

    منم قبول دارم...

    نه هیچ وقت نگفتم "عاشق شدم " چون نشدم...

    چون صرفا یک احساس دوست داشتن زیاد... همراه با ضربان قلب... 

    و خب باید یه نفر دومی می بود...

     

     

    و همونو میگم... اگه نبود... خوب می شد... و خدا و اینا...

    شایدم نمیشد ، نمیدونم...

     

    پ.ن : میدونین در هر صورت بیخیالی مفرط عالم خوش دیگری است :")

     

    پاسخ:
    درسته ... عشق نیست اینا اسمش.
    پ.ن: دقیقا :))