حائل

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ...

حائل

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ...

کلمات کلیدی

هو الحبیب

 

مدت ها پیش آرزوی چیزهایی را داشتم که دیروز بهشان رسیدم. صبح تا شب خیال بافی‌هایم، خواب‌هایم و حرف‌هایم همه چیزهایی بود که خیلی راحت بهشان رسیدم. چیزهایی که دلم را، روزها و شب‌هایم را و دعاهایم را تصرف کرده بودند. هروقت چیزی برایم بیش از آنچه باید برایم مهم بوده، نداشتمش. هرچیزی را خدا کرده ام برای خودم، که یا این، یا هیچ کس، نشده. هیچ وقت یادم نمی‌رود آن روزها را که کنار آسانسور گفتم: «اگه هیشکی شبیه اون پیدا نشد چی؟». خندید... و حالا می‌بینم که نه تنها نیازی به او، که نیازی به هیچ کسِ دیگر ندارم. و اینگونه می‌توان خوش بود... می‌توان نترسید از نبودن آدم‌ها. چقدر روزها و شب‌های قبل از این سخت بود. چقدر مردم و زنده شدم. چقدر آتش گرفت ذره ذره وجودم. اما بالاخره به پایان رسید... 

«با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست...»

  • ۰۰/۰۲/۲۰