"خاک تو سرتون! سال بعد باید عکساتون بین این ده تا باشه!"
از بیانات معلم دینی عزیز. که بیتاثیر در انگیزه هم نیست...
پ.ن: گفته مامان و بابایش دارند طلاق میگیرند. اینهمه از بدی عشق نوشتم، این یک بار اما مطمئنم که هیچچیز به جز عشق نمیتواند جلوی خودخواهی آدمها را بگیرد. و آدمها اگر خودخواه باشند، نباید ازدواج کنند. و اگر ازدواج کردند، نباید بچهدار شوند. و اگر بچهدار شدند، نباید آن بچه را مثل خودشان بیعاطفه بار بیاورند. و اگر آن بچه را مثل خودشان بیعاطفه بار آوردند، باید در انتظار معاد بنشینند. که دنیا گنجایش برخی پاداشها و عذابها را ندارد و این از دلایل ضرورت معاد بر اساس عدل الهی است. که ام نجعل المتقین کالفجار؟
پ.ن۲: ما رایُک ان نعشق بعضنا سراََ و نُوهم العالمَ اننا اعداء؟
پ.ن۳: یک بار برای اینکه حرص یک نفر را دربیاورم، گوشی را تنظیم کردم که صحفهاش خود به خود خاموش نشود. واتساپ را گذاشتم باز باشد و خوابیدم. دارم به این نقطه نزدیک میشوم دوباره. سرعتم هم کم نیست...
پ.ن۴: پنجشنبه اومده بودن خواستگاری همسایهمون. امشبم بله برونشون بود. دلم خواست...
پ.ن بعدی: شاید همه چی تقصیر منه. بعضی وقتا فکر میکنم اگه تو هیچی نباشم، تو دوست داشتن آدم خوبیم. یعنی میتونم زیاد دوست داشته باشم. این تصور هم به کلی غلطه. خیلی خودخواهتر، بی قیدتر و رشد نیافتهتر از این حرفام. شاید بهتر باشه به جای اینهمه حرف زدن از عشق، شخصیت خودمو از چیزی که هست بهتر کنم. دیگه بسه منتظر موندن واسه خوب شدن زخمایی که خوب نمیشن. زخم، تا یه جایی زخمه. بعدش دیگه جزو بدن میشه. جزو روح. آه، که ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود. حداقل بیشتر مشتاق باش لعنتی.
پ.ن: به راستی چرا ما تنها جلوی یک نفر و فقط یک نفر است که کم میآوریم؟
پ.ن: «مثلا بارون بشه، چتر وا نشه...»
پ.ن: چرا میشود برای کسی که نمیشناسیمش، ناراحت شویم؟
پ.ن: جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار...
- ۰۰/۰۵/۱۱