دوستی از احوال ما پرسیده بود، خوبیم، من بشدت مشغول ازمایشهای گرنت و همزمان نوشتن تزم هستم، اونقدر سرم شلوغ و گرم کار شده که فقط اومدن جمعه ها را میبینم، همت کرده ام که پایان نامه را جمع کنم و زودتر دفاع کنم چون ماه به ماه حجم کارهای گرنت داره بیشتر میشه. و اما راستین، میدونید که راستین برای شروع کار تخصصی به اجازه کار احتیاج داره و بنا به دلایل مالی ، تغییر شرایطش فقط با وضعیت گرین کارت ما تغییر میکنه، اوایل تحمل کردنش براش اسونتر بود اما یک سالی هست که دیگه صبرش سر اومده، این ماههای اخر، به روزشماری برای تموم شدن این وضعیت رسیده، وضعیت براش غیر قابل تحمل شده و میبینم چه فشاری روشه و هرروز با چه سختی این کار جنرال را تحمل میکنه، امیدواریم وضعیت استتوس مرحله اول گرین کارت تا اخر دسامبر معلوم بشه، تقریبا هرروز به راستین و به خودم باید یاداوری کنم چیزی نمونده، یکم دیگه، ترس ریجکت شدن هم داره بزرگ و بزرگتر میشه، یکی از مقاله هامون تو پروسه ادیت ژورنال هست اما تا یک ماه دیگه بیرون نمیاد و عملا هنوز بدون مقاله ام. اوضاع سخت و کمی ترسناک شده، بخصوص با روحیه در حال شکستن راستین، میبینم چطور داره از پا درمیاد و جز دلداری دادن که بزودی از بلاتکلیفی در می ایی و کار خودت را شروع میکنی حرفی ندارم. دیگه حتی حرف و دلداری و امید دادن هم بی اثر شده واقعیت اینه ما تو سن بالاتر از نرمال با رها کردن کار و زندگی اومدیم، من الان دارم کاری را میکنم ودرسی را میخونم که قراره بشه کار و تخصص اینده ام اما راستین همچنان سر خط ایستاده و منتظره که سوت شروع را براش بزنن، خودش میگه تو این سن حتی نمیدونه قراره این مسیر را چطور بره، واقعیت اینه تو مهاجرت زمان مسیر را میسازه، همینطور که مسیر من از روز اول تا امروز کلی تغییر کرده و به راستین هنوز فرصت امتحان داده نشده. این انتظار طولانی هست که امانش را بریده، به امید روزی که هرچه زودترپست بذارم و خبر خوب پذیرش مرحله اول گرین کارت را اینجا بدمانتظار کشنده
این کامنت رو براتون گذاشتم که اگر در جریان نیستید زودتر به فکر بک آپ گرفتن از آرشیوتون باشید.
همیشه از خواندن نوشته هاتون لذت بردم و جا داره که همینجا ازتون تشکر کنم.
واقعا حیف که این همه مطلب و خاطره ی ارزشمند از بین میره...