امروز:

رانندگی تو ولاد خارجه

» نوع مطلب : ایالت گز کردن ،نیویورک ،

تا قبل از این تابستون تو امریكا رانندگی نكرده بودم، درعوض این تابستون بخاطر رفت و اومد مداومی كه به نیوجرسی داشتم كلی تو نیویورك و بزرگراههای بین نیوجرسی نیویورك رانندگی كردم. همون موقع بذهنم رسید كه پستی راجع به این موضوع بنویسم. همینطور كه قبلا بارها گفتم ساختار شهر نیویورك كاملا متفاوت با بقیه شهرهاست. تو نیویورك خیابونها و كوچه ها كه تقریبا معادل این تعریفها اونیو و ستریت نامگذاری میشن را داریم و البته بزرگراهها كه یكجورهایی مثل بزرگراههای تهران هست و اكثرا روی پل هست. جالبه ستون اكثر این پلها اهنی هست كه نشون از قدمت ساخت اونها داره. مثل پل گیشا كه شنیدم جدیدا جمعش كردن اما خیلی بلندتر. از پلهای واقعی روی اب نگم كه عجیب غریب ارتفاعشون بلند، مثلا من از پل ورازونو رد میشم كه هربار ارتفاعش متعجبم میكنه. بین دوشهر نیوجرسی و نیویورك هم بخشی از راه بزرگراههای بسیار پهن هشت بانده و حتی بیشتر هست و بخشی هم مثل جاده های دوطرفه بین شهری تو شمال ایران. مسیرها تو نیوجرسی اكثرا همون جاده های دوطرفه شمال ایران هست. گاهی وقتی اسم سیستم حمل و نقل امریكا میاد ادم بهترین كیفیت اسفالت را درنظر میگیره، اما میخوام بهتون بگم هرچند اسفالتها خصوصا تو مسیرهای خارج شهر خیلی بهتر از ایران هست اما گاها همچین گودالی وسط خصوصا جاده هست كه وقتی چرخ ماشین توش میافته من میگم الانه كه چرخ در بره. پس چی هست كه سیستم حمل و نقل اینجا را زبانزد كرده؟؟ ترافیك تو نیویورك كم نداریم اما خیلی كمتر از تهران، بیشتر ترافیك روان من دیدم. البته فكر كنم ترافیك لس انجلس شبیه ترافیكهای قفل تهران باشه. پس علت معروفیت حمل و نقلشون چی هست؟ بنظرم دسترسی راهها وگستردگی راهها هست. یعنی همین مسیر نیوجرسی نیویورك فقط یك یا دواتوبان نداره. كلی راههای مختلف داره. كه گوگل مپ یا هراپ دیگه ای كه برای رفت و اومد انتخاب میكنیم بسته به ترافیك مسیر كوتاهتر را نشون میده. بعد اونقدر بزرگراه و جاده ها پیچ درپیچ برای دسترسی تموم نقاط امریكا هست كه بدون استفاده از اپ و جی پی اس رانندگی غیرممكن میشه. یعنی فرض كنید اینهمه من مسیر خونه تا محل كارم را تو نیوجرسی رفتم اما بجز بعضی قسمتهای كوتاه چند روز بعد.... اما بجز مسیر هرروزه اتاقم تو نیوجرسی تا محل كار، نتونستم مسیر نیوجرسی تا نیویورك را حفظ بشم. البته اوضاع راستین خیلی بهتره و تا حد خوبی بروكلین و منهتن را بدون جی پی اس میتونه رانندگی كنه. خلاصه بگم عجیب و غریب راه سازی اینجا گسترده هست. یعنی سایز روستاهای خودمون را معادل شهرهای كوچیك اینجا در نظر بگیرید و فرض كنید اتوبونهای تهران و یا شهرهای بزرگ خودمون با همون كیفیت تو سرتاسر ایران پخشه و همه خیلی راحت از این روستا به اون روستا رفت واومد میكنند و لازم نیست فقط و فقط از چند جاده اصلی بگذرند. خوب حالا بریم سر رعایت قوانین و دست بفرمون. خدمت دوستان بگم. همه قوانین اینجا بشدت رعایت میشه الی سرعت. مثلا اگه تابلو توقف قبل ورود به خیابون اصلی هست الی و بلا همه می ایستند بعد راه می افتتد، هیچ كس بجز یك خاطی واقعی از چراغ قرمز به بهونه اینكه ماشین و عابر پیاده ای نیست نمیگذره اما یك قانون هست كه اصلا رعایت نمیكنن و حتی اگه تو رعایت كنی براشون مسخره هست و اونهم سرعت هست و برای من خیلی تعجب اوره. مثلا بزرگراهها محدودیت ٦٥ مایل درساعت هست اما اگه این سرعت را بری میبینی بدون استثنا همه ازت سبقت میگیرن. لاین اولی هم در كار نیست چون چند لاین اول اكثرا برای خروجی ها برای خیابونها و بزرگراههای دیگه هست كه مرتب هم خروجی داریم. البته خودشون میگن ٥-١٠ مایل بیشتر كامل كامل اكی هست، اما یعنی ٧٠-٧٥ مایل درساعت یعنی سرعت معمول، و اونهایی كه تند میرن معمولا از این خیلی بیشترن. تازه دوستان امریكاییمون مثلا موبور مسخره میكنه و میگه احتمالا رنگ ماشینت سبز نیست! از رانندگی كامیونها هم بگم كه بنظرم كاملا متفاوت با ایران هست، تو ایران كامیونها و تریلیهامون با احتیاط رانندگی میكنن. یكجورهایی احساس سالار و اقای( خانوم) جاده بودن دارن، بهت راه میدن و اگه یكیشون با سرعت رانندگی كنه كلی كرك و پرمون میریزه اما اینجا برعكسه. یعنی تریلی پابه پات گاز را فشار میده. بغل به بغل. یادمه یكبار از نیوجرسی داشتم برمیگشتم و رو همون پل خیلی بلنده بودیم و سه لاین بیشتر نبود، من لاین وسط بودم و لاین سوم هم برای یك خروجی بود كه ماشینها تو صف و مرتب تو ترافیك روان بودن ، ولی لاین وسط و راستی باز بود، من گاز میدادم اقای تریلی گاز میداد، خلاصه صحنه جالبی بود ولی انصافا دست بفمونشون هم خیلی عالی است. مثلا تو خیابونهای باریك نیویورك اونقدر تریلی هشت چرخه را با یك فرمون و سریع رد میكنن فكت میافته. بارها شده من و راستین از دست بفرمون راننده تریلی های اینجا دست به دهن شدیم. اهان مورد دیگه كه بذهنم رسیده سبقت از راست هست. اینجا سبقت از راست هم دارن البته فكر كنم این قانونشون ایالت به ایالت فرق داره. یا مثلا یك مورد دیگه. گردش به راست پشت چراغ قرمز تو نیویورك ممنوعه و حتما باید چراغ سبز بشه با رعایت حق تقدم عابر پیاده رد بشی اما تو نیوجرسی گردش به راست پشت چراغ قرمز ازاده و نه تنها ازاده بلكه اگه بیاستی تازسبز بشه راننده های پشتی معمولا با بوق یادت میارن. اشتباهی كه من اوایل رفتنم به نیوجرسی داشتم و بعد از چندبار بوق خوری یاد گرفتم خوب من رسیدم به ایستگاه فعلا بای


نوشته شده در : یکشنبه 31 شهریور 1398  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

وگاس، مگاس و غیره

» نوع مطلب : ایالت گز کردن ،نگاه اول ،زشت وزیبا ،

سلاملیکم. اگه گفتید وقت چیه؟ وقت سفرنامه.

پرواز وگاس ما ساعت 8 صبح بود و حداقل لازم بود دوساعت قبل پرواز اونجا باشیم. بلیط را اینترنتی خریده بودیم و تو فرودگاه بمحض ورود با یکسری ماشین که مثل خود پرداز هست چک این را انجام دادیم. ما چمدون بزرگ نداشتیم برای همین وقت پرواز که شد مستقیم با کریر یا همون چمدون کوچیک رفتیم سوار هواپیما شدیم. پروازمون پنج ساعت و نیمی بود و جالبه تو پروازهای داخلی از صبحونه ناهار مجانی یا به اصطلاح روی پرواز خبری نیست و باید برای خوراکیها پول بدیم . برای همین ما تو فرودگاه یک ته بندی کردیم. مورد جالب دیگه اینکه قسمت پرواز داخلی فرودگاه جان اف کندی  کاملا با پروازهای خارج از کشور فرق داره و درست و حسابی و خوشگله. رسدیم وگاس. از تو همون فرودگاه ماشینهای بازی اسلات (از همونها که پول توش میذاری و یک دسته یا دکمه را میزنی و اگه رو شانس سه تا شکل رو برنامه  بیاد بردی وگرنه پولت پرر) اعلام میکرد که پا به وگاس گذاشتیم. فرودگاه بزرگی بود. همون دم در هم اتوبوسهایی (شاتل ) بود برای بردن مسافرها به جاهایی که ماشین اجاره میدادند. ما هم سوار یکی از این اتوبوسها شدیم و به شرکتی که از قبل اینترنتی ماشین رزرو کرده بودیم رفتیم. جالبه طبق معمول کارهای اینجا چه ماشین گرفتن چه ماشین پس دادن حتی چک این چک ات هتل کردن چون بر مبنای اعتماد هست خیلی خیلی کوتاه و ساده است. البته این اعتماد با دادن یکی از کارتهای بانکی و وارد کردن اطلاعات از طریق اسکن مشخصات بدست میاد و برای همین نه فرم پر کردنی داره نه چک و چونه زدنی نه کاغذ بازی. کارتت را میدی و با کلید ماشین یا اتاق کارتت را پس میگیری. والسلام. البته ما یکمی اینجا بخاطر اینکه قرار بود همه خرجها با کارت اعتباری من انجام بشه معطل شدیم. چون اونها کارت بانکی راستین  که راننده بود را میخواستند و راستین هم چون ویزای اف 2( همسر دانشجو) داره کردیت باالایی نداره و از اتفاق پولی هم تو حساب جاری اون نریخته بودیم. مجبور شدیم بریم بانک. پولها را به حساب جاری اون منتقل کنیم که باعث شد دوساعتی وقتمون گرفته بشه. اما در عوض یک ماشین سورنتو نو برای ده روز بقیمت330 دلار گرفتیم که اینجا مبلغ خوبی حساب میشه. بعد رفتیم هتل. هتل خوبی بود اما شاید بهتر بود تو همون خیابون معروف وگاس ( استریپ استریت) میگرفتیم. خیابونی که دوطرف هتلهای مجللی داره( مثل بازارهای دبی) که مثلا تو هتل نیویورک. نمادهای شهر نیویورک را بکار بردن یا هتل ونیز یک نهر کوچیک وسط هتل گذاشتند با قایقها و قایقرانهای اون سبکی و به اصطلاح جذابیت ایجاد کردند. بقول یک دوستی کل این خیابون با هتلهاش را میشه یک روزه دید. البته از پمپ بنزین گرفته تا سوپر مارکت از این ماشین های اسلات گذاشته بودن. هتلها هم صد درصد مستثنی نبودند و بخش مخصوص قمار(کازینو) با همین ماشینها و جاهایی برای بقیه بازیها مثل پوکر و رولت و غیره داشتند. عکسها را بتدریج میگذارم تو اینستا. میدونید چیزی که هست وگاس یا شهر گناه بدر ادمهایی میخوره که چند روز میمونند و هر شب کلاب و کنسرت و دیسکو و اینجورجاها میرند. به اصطلاح وقتشون را به موسیقی و مشروب و روم به دیوار دختر و پسر میگذرونند. یکجورهایی کسانی که وارد لایه زیرین این شهر میشن. در کل بنظر من این شهر یک لایه پر زرق و برق داره که مخصوص توریستهایی مثل ماست اما لایه هایی هم زیرش داره که مخصوص متخصصین امورات هست. جالبه از اتفاق به طور شانسی وقتی داشتیم مرکز قدیم شهر را میگشتیم از یکی از این لایه ها سر دراوردیم. به اسم خیابون فرمونت که اسمش را از هیچ کدوم از دوستهامون نشنیده بودیم. جایی که همه جور صحنه ای را میدیدی. باز یک خیابون پیاده رو که دوطرف بارها با نئون های قدیمی و صحنه های پلاس ... و البته بزرگترین اسکرین جهان بعنوان سقفش که همون اسکرین کلی دیدنی بود. چیز دیگه ای که در مورد خود شهر میتونم بگم نوشیدن ازاد مشروبات تو خیابون بود. قبلا هم گفتم نوشیدن مشروب تو خیابون ماشین یا مکانهای عمومی تو امریکا ممنوعه و فقط توی بار. اما تو این شهر این نوشیدن ازاده. خوب ما قصد داشتیم گرند کنیون را هم بریم. اما هرچی حساب کردیم دیدیم یک روزه امکان دیدن گرند کنیون نیست. چهارصد کیلومتر رفت چهارصد کیلومتر برگشت. و چند ساعت هم پیاده روی . نشدنی بود برای یک روز. برای همین در کمال افسوس چشمهامون را روش بستیم. شنیده بودیم جایی نزدیکتر بنام وست گرند کنیون هست که یکی از قبیله های سرخپوستی اداره اش میکنه. پل شیشه ای هم همونجاست. یکروز که صبحش رفته بودیم سد هوور که تا چند سال پیش بزرگترین سد دنیا بوده رفتیم اون طرفی که متاسفانه دیر رسیدیم و بسته بود. جالبه این قبیله خیلی هم پولکی هستند یعنی طوری محوطه و ساختمون ساخته بودند که حتی امکان دیدن قسمت غربی گرند کنیون را نداشتیم. البته قبلا شنیده بودیم که مثلا شارژ میکنند فقط میبرند تا دم پل بعد شارژت میکنند که بتونی روی پل راه بری بعد شارژت میکنند که بهت اجازه بدن عکس بگیری. تور هلکوپتر هم بود نفری 150 دلار که من میگفتم تجربه خوبی میشه و این را بریم که بموقع نرسیدیم و تعطیل شده بود. در عوض روز بعدش رفتیم رد راکز( صخره های قرمز) که اگه تور وست گرند کنیون 3 ستاره برای دیدن داشت اینجا 5 ستاره بود و انصافا خیلی دیدنی و یک نیمچه صخره نوردی باحال روی صخره سنگهای طبیعی قرمز خوشگل و عجیب غریب بود. کلا دو روز و نیم وگاس بودیم و بعد هم سن دیگو. سندیگو برای من که از صبح تا اخر شب به کلاس و میتینگ و کارگاه اموزشی میگذشت که برای اینده کاریم خیلی مفید و لازم بود و جز یک شب که بدیدن بزرگترین هتل چوبی جهان رفتم و یکروز صبح که بخشی از ساحل سندیگو به اسم لاهولا یا بهتره بگم قطعه ای از بهشت را دیدم جایی نرفتم. هرچی از زیبایی لاهولا بگم کمه. واقعا قشنگ بود. جالبه صخره هایی نزدیک ساحل بود که شیرهای دریایی برای استراحت میومدن روش میخوابیدن و هیچ ترسی از ادمها نداشتند. من که از دیدن این موجودات خوشگل سیر نمیشدم. در عوض راستین تموم شهر را گشت و قسمتهای دیدنی شهر مثل شهر قدیم که خیلی ازش تعریف میکرد و یکی دوتا پل و پارک را دید. میدونید هرچند سندیگو شهر خیلی کوچکتری نسبت به نیویورکه( نیویورک پنج برابره تهرانه) اما تمیز و شیک با جمعیت غالبا دموکرات هست. اخرش اینطور بگم راستین که عاشق این شهر شده بود و میگفت بعنوان یکی از شهرهایی که بعدا ساکنش بشیم درنظر گرفته. بعد از سندیگو راهی لس انجلس که دوساعتی سندیگو بود شدیم. اول از همه از طبیعت کلی این سه شهر بگم. طبیعت قسمت جنوب غربی امریکا با طبیعت این قسمتی که هستیم ( بخش شرقی ) خیلی فرق داره. سبزی و طبیعت بصورت منظره تنک هست.یعنی از درختهای بلند و پربرگ خبری نیست. تو وگاس که کاملا بیابونی بود. کاکتوسهای عجیب غریب و بوته. تو سندیگو و لس انجلس بوته و درختهایی شبه نخل. لس انجلس به بزرگراهای عریضش خیلی معروفه. بزرگراههای شش یا هشت بانده و البته ترافیکهای سنگین. جالبه بخش بورلی هیلز که قسمت پولدار نشین لس انجل حساب میشه  رسما جز خود شهر لس انجلس نیست. خیابون وست وود که نزدیک به بورلی هیلز هست و انگار داری توی یکی از خیابونهای تهران راه میری چون همه تابلوها به فارسی نوشته شده و خیابون ویل شایر که گرونترین مارکهای معروف دنیا از جمله بیژن هم اونجاست ازدیدنیهای شهرند. توی بیژن با گرفتن وقت قبلی میتونی وارد بشی. یعنی اگه میلیونر نیستی ورود ممنوع. کلا چیزی که در مورد لس انجلس خیلی مشهود بود. شو اف و نمایش پول و ثروت بود. جایی که واقعا همه بخصوص که ایرانی هم اونجا زیاده دنبال نمایش پول و ثروتشونند. و مطمءنم چشم و هم چشمی هم باید اونجا زیاد باشه. تو خیابون هم راه میرفتی ماشا الله انگار نیاوران تهران. فقط فارسی میشنیدی. بنظرم ایرانیهای نیویورک هرچند تعدادشون خیلی کمتره و اکثرا جز قشر دانشجو یا گرین کارتی هستند اما خاکی تر و صمیمیتر هستند. و اما خیابون هالیوود استریت همون خیابون معروف ستاره ها. ما اخر شب رفتیم. و جالبه با اون چیزی که فکر میکردیم خیلی فرق داشت. کثیف و پر از بی خانمان که بعضا خلاف بنظر میرسیدند با نایت کلابهای شبانه. االبته میگن منظره روزش وقتی مغازه ها باز بشه خیلی بهتره. اما درکل بهتره ادم هرجایی را تو شرایط مختلف ببینه. قسمت مرکزی شهر(داون تاون) هم رفیتیم. قسمت مرکزی شهر ( داون تاون )تو امریکا یعنی جایی که اکثرا ساختمونهای بلند و دفترهای اداری داره. داون تاون نیویورک همون منهتن هست که از لحاظ بزرگی برای خودش یک شهره. اما شهرهای دیگه مثل همین سه تا شهر که رفتیم کاملا صاف با خونه های یک یا دو طبقه هست که قسمت داون تاونش که  شامل اون ساختمون بلندها میشه وسط شهر خودنمایی میکنه. جالبه توصیه میکردن داون تاون لس انجلس زا شب هنگام نریم که خیلی خطرناکه . همون روز هم که با ماشین میگذشتیم میون اون همه ساختمون بلند و ادمهایی که با کت و شلوار با ظرف سالاد و نهار یا قهوه اشون میگذشتند. پر بود از بیخانمانهایی که چادر زده بودند و خلافکارهایی که انگار اون قسمت را قرق خودشون کرده بودند. خلاصه در کل هیچوقت گول اون عکسهای پر زرق و برق امریکا را نخورید و بدونید دقیقا گوشه عکس پر زرق و برقی که روی یک قسمت زوم شده یک زشتی بزرگ خفته. مثلا من میتونم اینستا را پر از عکسهای پرزرق و برق بکنم( همین ویترینهای جذاب میسیز ) که یکی از جاذبه های توریستی نیویورک بخصوص موقع کریسمسه. در صورتی که درست زیر یا بغل هر ویترین یک بیخانمان یا نشسته یا خوابیده. بگذریم. برگردیم سر لس انجلس. از بقیه دیدنیهای لس انجلس ونیز بولوار که خیابونی نزدیک ساحل با مغازه ها و ادمهای خوشحال بود میتونم نام ببرم. ساحل اقیانوس ارام. و گتی. موزه ای با ساختمان خوشگل و کارهای هنری خوشگلتر بالای یکی از تپه های مشرف به لس انجلس که اگه انصافا گتی را نرفته بودیم با تصور خوبی راجع به لس انجل برنمیگشتیم. خلاصه کلی رستوران ایرانی رفتیم و بعد باز هم جاده و وگاس و برگشت به خونه.
فکر کنم در حد خودم مفصل نوشتم. خوب برم سر کارهای خونه و درس که باز از دوشنبه درس و ازمایشگاه و امتحانات فشرده پایان ترم بمدت یکماه منتظرمه. 


نوشته شده در : شنبه 4 آذر 1396  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic