سلام دوستان، خوبید؟ همه چی روبراهه.
خوب گاهی اوقات كه من تصمیم به تغییری میگیرم برای اینكه بهتر بتونم عملیش كنم برای خودم مینویسمش. امروز احساس كردم وقتشه كه یك تغییری تو خودم بدم بعد گفتم میتونم اونرا اینجا بنویسم اینطوری شما منرا فقط پایین سیكل روحی یا بالای سیكل نمیبینید و میدونید كه یك مرحله جابجایی هم این بین وجود داره. خوب من با وجود اتفاقات خوب ، الان تو مرحله پایین یا قسمت افسرده نمودار زندگیم هستم. یكی دوتا علت شخصی داره كه نمیتونم اینجا بنویسم اما كار زیاد و شكستهای متعدد تو ازمایش باعث خستگی روحی و جسمی شدید شده. و اما برای تغییر من چیكار میكنم، اول از همه میشینم و با خودم دقیق علتهای حس بد را روشن میكنم. این مرحله مهمیه و میتونه شامل رسیدن به عمقی ترین احساسات یا در حد كشف ریشه ها باشه. این سری من نمیخوام خیلی عمقی راجع بهش فكر كنم اما تا حد زیادی علتهاش را پیدا كردم دوم باید عواقب ادامه دار بودن این روحیه را پیش بینی كرد. یعنی خستگی باعث از دست رفتن تمركز و خطا تو ازمایش میشه، تورا به یك ادم خسته و قابل ترحم تبدیل میكنه دقیقا عین یك مورچه كارگر. دوستهات ازت فاصله میگیرن، زندگیت بشدت كسالت بار میشه، رو همسرت یا خانواده ات تاثیر میذاری و دست اخر بخشی از زندگیت را به غم و بیحوصلگی از دست میدی. خوب مرحله بعدی چیه؟؟ فكر كردن در مورد كارها و تغییرات خیلی كوچیكی كه دست اخر میتونه باعث تغییر روحیه بشه. مثل چی؟؟ كارهای بزرگ را به كارهای كوچیك تقسیم كرد و بعد از تموم كردن هركار كوچیك خودت را تشویق كنی. دوم اثر بینظیر تلقین هست. مثلا وقتی از كنار یك گل خوشگل رد میشی سعی كنی لبخند بزنی و به خودت بگی چه گل قشنگی چه رنگ قشنگی چقدر شاداب و بهاری، همین تكرار كلمات توی ذهن اثر فوق العاده ای داره. یا حتی میتونیم كمی جلوتر بریم و با اشاره به یكی دوتا نشونه خوب اول صبح بخودمون بگیم معلومه قراره امروز روز بهتری برای ما باشه و كارها راحتتر و خوبتر برامون پیش بره. حتی میتونیم به خودمون جایزه بدیم، مثلا اگه وقت نداریم چند دقیقه وقت ناهار را به دیدن چیزی كه دوست داریم اختصاص بدیم. یا خوراكی مورد علاقه امون را بخریم و بخودمون یاداوری كنیم كه این جایزه سخت كاریمون هست یا اگه وقت میكنیم نیم ساعتی به نزدیكترین پارك بریم و از طبیعت لذت ببریم یا یك خرید كوچولو برای وسیله یا لباسی كه حالمون را بهتر میكنه داشته باشیم. راه بعدی تاثیر شگرف موسیقی هست. من خودم واقعا از موسیقی سررشته ای ندارم نه خواننده ای میشناسم نه ریتم و اهنگی، اما همین كه نیم ساعتی بنا به حالم موسیقی مناسب روحیه ام را بشنوم حس و حالم را عوض میكنه. فیلم خوب و سریال و كتاب هم همین خاصیت را برای من داره اما خوب فعلا وقتش را ندارم. خوب من چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه شما اگه راه حلی سراغ دارید بفرمایید.
راستی سه تاكامنت خونده شده اما جواب نداده از پست قبل دارم لطفا تا جمعه صبر كنید حتما جواب میدم دوستهای خوبم
نوشته شده در : دوشنبه 19 فروردین 1398 توسط : اسمان پندار. .
سلام دوستان، عیدتون مبارك. اوضاعتون چطوره؟؟ دماغتون چاقه؟؟ میدونم همه امون تحت تاثیر اخبار سیل بودیم. خوب اوضاع اینروزهای من هم حسابی سیلی است. مشكل مسخره ای كه قبل عید پیدا كرده بودم همچنان بشدت داره اذیت میكنه و روز و شب برام نذاشته. چه ایام هفته چه روزهای تعطیل یكسره ازمایشگاهم تا این مشكل چرت را حل كنم. سیلی از كارهای تكراری و ازمایشهای تكراری. چیزهایی كه چالشش قرار نیست چیزی به معلوماتم اضافه كنه و حتی این دسته از ازمایشها قرار نیست تو اینده كاریم جایی داشته باشه. فقط قضیه اینه پله اولیه بقیه ازمایشهاست كه بدون اون هیچ ازمایشی نمیتونیم انجام بدیم كه بعدش بخواهیم نتایج را تحلیل و تفسیر كنیم. درواقع تو اینده ازمایشهای روی حیوان و انسان توسط تكنسینها كه اكثرا دانشجوهای فوق لیسانس هستند انجام میشه و كار ما میشه تحلیل داده ها و ازمایشها و مدل سازی و استفاده كردن از این نتایج برای سنجش داروهای جدید تو بدن و تنظیم دوزهای مختلف یا عملكرد دارو تو بچه ها یا بیماران خاص و از این جور حرفها. البته مهمه با ازمایشها و ریزه كاریهاش كاملا اشنا باشیم كه بتونیم بعدا تشخیص و تحلیل درست داشته باشیم. اما دیگه اشنایی من با hplc عملا به جنگ هرروزه تبدیل شده. بگذریم. خوب حالا یكمی هم خبرشیرین بعنوان شیرینی روزهای عید اضافه كنم
اول از همه اینكه اینترنشیپ را گرفتم، اتفاقا دقیقا كارم تحلیل نتایج و شبیه سازی دارویی میشه یعنی كار اینده ام. بعد زیر نظر یكی از متخصصین خوب این كار قراره كار كنم كه خیلی جاها ، از جمله دانشگاه خودمون سخنران فارموكینتیك بوده. از بین بچه های phd تاحالا فقط چهار نفر پذیرش گرفتیم كه این نشون میده حالا كه برای اینترنشیپ تونستم پذیرش بگیرم بعدا برای او پی تی یا همون كار واقعی هم میتونم شانسی داشته باشم. البته دوماه و نیمی باید به نیوجرسی تغییر مكان بدم . قبلا به استادم گفته بودم دارم اپلای میكنم و میدونست اما وقتی به استادم گفتم اینترنشیپ گرفتم مخالفت كرد و گفت به حضورم بشدت احتیاج داره ، خلاصه به لطف موبور كه به استادم گفت وظایف من را هم انجام میده و بشرط اینكه تقریبا یكروز در هفته بیام و رو پروژه كار كنم رضایت استادم را گرفتم. خوب خبرهای بعدی هم تو پست بعدی . دوستان روز و روزگارتون سبز
نوشته شده در : شنبه 10 فروردین 1398 توسط : اسمان پندار. .