امروز:

خروس بی محل

از دیروز تا حالا خونه نشین شده ام.یعنی بچه خوبی شده ام تا بلکه درسی بخونم.دلم می خواست هر چهار اسکیل را روزانه کار کنم .اما حداکثردو سه تا از اسکیل ها را در روز بیشتر نمیرسم بخونم.هنوز هم تا اون سطحی که باید باشم فاصله دارم.نمیدونم چرا امروز بی حال و حوصله هستم.هنوز دوست دندونپزشکم را ندیدم.امروز زنگ زدم و کلی باهم حرف زدیم.گلوم کمی درد میکنه و وقتی گفتم به خاطر  خودش بهتره هم را نبینیم.فکر کرد دارم برای درس بهونه می اورم و گفت باشه بعد از امتحان......خلاصه باور نکرد.جالبه که هنوز هیچی نشده تو خونه کف کرده ام و بدم نمی اومد بروم بیرون.اما ملاحظه دوران بارداریش را کردم.راجع به خرید دارو*خانه حرف زدیم.میدونم که تاحالا هم خیلی خیلی دیر شده.......نمیدونم شاید خودم تنبلی کردم و ترجیح دادم ریسک نکنم.یا احتیاط همسرم دخیل بوده.شاید هم احتیاط اون ترمزی بوده که من تصمیمهای عجولانه نگیرم.اما چه عجله ای؟.........این هم بحث بود دوست من شب امتحانی راه انداخت وفکرم را مشغول کرد؟جالبه به همسرم که گفتم دیدم  اون هم همین امروز  قیمت  یکی دو تا دارو*خانه را در اورده بود.اما وقتی بهش گفتم بد نیست بریم پای قرارداد گفت ما که پولش را نداریم!اوف این برخوردش اعصاب خورد کن هست چون سه چهارم پول را داریم(خونه) و بقیه اش را هم با وام های خوبی که میدهند میشود حل کرد.قانع کردن همسرم باعث میشه که من هم رو طرف مثبت قضیه جبهه بگیرم و از اون جایی که همسرم عقیده دارد تو این مورد تصمیم اخر با خودم هست. میترسم نتونم منطقی فکر کنم و تصمیم بگیرم...............امان از خروس بی محل.منظورم فکر خرید و جوانبش هست.


نوشته شده در : سه شنبه 12 آذر 1392  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic