امروز:

روزانه

اومدم راجع به پستی که امروز صبح تو وبلاگ یکی از دوستان خونده بودم حرف بزنم نتونستم.یک دوخطی هم نوشتم اما دیدم اصلا الان حوصله بحث و کنکاش را ندارم.باز اومدم از دانشگاه تهران بگم که 5 شنبه رفتم دیدم حسش به کل پریده رفته.دیدم حس هیچی جز روزانه نویسی وجودندارد.خب براتون بگم کی گفته که مدارک جورکردن راحته؟توبودی؟نبودی؟البته تا سختی چی باشه.سخت نیست اما اعصاب برای ادم نمیگذارد.این مدرک را باید بدی دارالترجمه.اون مدرک را باید بدی وزارتخونه.اون استاد تو دفترش بند نمیشه و نمیتونی پیداش کنی.ده بار رفتی دانشگاه اما گیرش نمیاری.ثبت نام دانشگاه اونور اب ده روز دیگه تموم میشه و هنوز رکامندیشن نداری.اون یکی استادت حواسش پرته . هی میگی رکامندیشن یک چیز دیگه تحویلت میده.ازاونطرف اصلا با حرف زدن با استادها راحت نیستی چون از بچگی اسم معلم میومد ده متر میپریری عقب.حالا خوبه مامانت دبیر بوده و کلاساش هم میرفتی اما هنوز موقع حرف زدن یا حتی نامه نگاری هول میکنی .بعد از اونطرف دانشگاه اونور ابی میگه رکامندیشن داخل پاکت دانشگاه با مهر دانشگاه.میگی این را کجای دلم بگذارم.بعد یک شعبه تهران دانشگاهتون دارد.صبح زود قبل کار خودت را میگذاری اونجامیگه ما فقط پاکت داریم .مهر را ببرید خود دانشگاه بزند.بعد دهنت دومتر باز میمونه شما که دفتر نمایندگی فلان دانشگاه در تهران هستید چطور فقط در حددادن پاکت نامه جوابگو هستید !یعنی نمایندگی همین؟بعد دانشگاه اونور ابی میگه wesمیخوام میگی ای به چشم.میگه مدارک را باید خود دانشگاه بفرستد.بعد دوباره میزنی تو سرت چون اصلا وقت سفربرای یک مهر روی درب پاکت نامه را نمیخواهی بروی.بعد دانشگاه هم که بوق .هزاربار زنگ میزنی اشغال هست.بعد طرف برمیداره میگه با خانوم فلانی حرف بزنید.بعد دوباره اشغال بهد خانوم فلانی میگه اقای بهمانی مسئولشه.بعد اشغال بعد اقای بهمانی میگه اصلامربوط به بخش ما نیست و شماره خانوم فلان فلان را میدهد.بعد خانوم فلان فلان مرخصی هستند میگی خوب شد پا نشدم برم سفر.ولی چه فایده چون اخرش باید خانوم فلان فلان را گیر بیاوری.بعد پدرت هرروز میرود بانک نامه انگلیسی بگیرد میگویند برو فردا بیا.بعد ده روز دیگه وقت ثبت نام تمومه و توی دل تو رخت میشورند.بعداصل مقاله ات دست استادت هست و استادت را پیدا نمیکنی.بعد توی دلت ماشین ظرفشویی را هم کنار ماشین لباسشویی روشن میکنی.بعدبه یاد می اوری که هنوز مدارک اروپا هم مونده. سشوار بغل دست اون دوتا روشن میشه. 

 
 
 
 

 
 


نوشته شده در : دوشنبه 21 بهمن 1392  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic