روزهای قبل عید
به به به دوستان عزیزم.سلام بروی ماه همگی.هفته اخر عید هم رسید.چطور مطورید؟این پست یک گزارش هفتگی مینویسم و پست سمنویی را میگذارم برای فرداکه حسابی سبزه ای بشیم.پس فعلا بریم سراغ گزارش هفتگی.چهارشنبه مشاوری که جون خودشون و عمشون خیلی تو امر خطیر گرفتن پذیرش از دانشگاههای امریکا کمک میکنند و یکجورهایی رو اعصاب تشریف دارندو نگران اهمال کاریشون برای گرفتن فاند هستیم،لطف کردن یادشون اومدریپورت ایلتس را نفرستادن و ما باید بریم سازمان مربوطه درخواست ریپورت کنیم.بعد زحمت کشیدن و گفتن بعد یکماه ثبت نام اینترنتی wesانجام شده و مدارک wesرا هم حتما حتما باید از دانشگاهتون بفرستید و همه اینکارها باید قبل از عید انجام بشه.حالا ایشون چهارشنبه ظهر این اخبار را دیکته میکنن.قبلا هم من با دانشگاه تماس گرفته بودم .میگفتن چون فارغ التحصیل شدی باید بیایی فرم 12 را پر کنی ما بفرستیم وزارت بهداشت بعد اونها تایید کنن و اجازه بدهن تا ما مدارکت را برای خارج از کشور بفرستیم و این پروسه یعنی یک پروسه ده پانزده روزه و انجام اینکار قبل از عید ناشدنی هست.از طرفی دانشگاه من هم یک شهر دیگه. از اینطرف هم مشاور پرمدعامیگه که همه بردن دانشگاه از همون جا فرستادن(بایک لحن و اخلاقی).خلاصه دیدم دیر بجنبم همین یکهفته هم پریده.گفتم میرم دانشگاه ،چشمهام را مثل گربه تو فیلم شرک میکنم وهمونجا یک فکری میزنم.بلیط رفت پیدا نکردم و فقط یک بلیط برگشت ساعت چهارعصرشنبه بود.همون را گرفتم و بیاد ایام دانشجویی پریدم تو اتوبوس، پیش خودم گفتم زمان دانشجویی یعنی شش سال تمام ،ماهی دوبار با اتوبوس میرفتم و میومدم:).یعنی چی حالا سوسول شدم میگم واااای اتوبوس و قرتی بازی،جمعه شب پریدم تو اتوبوس و چهاده ساعت وول خوردم تا رسیدم.رفتم دانشکده.گفتن فارغ التحصیل شدی فقط باید از طریق اموزش کل دانشگاه پیگیری کنی.رفتم اموزش کل.گفتن بعله ما برای قرستادن مدارکت به خارج از کشور فرم 12 میخواهیم .فرم 12 را هم میتونی یا همین جا پرکنی ما بفرستیم وزارت بهداشت تو تهران .بعدجوابش که اومد مدارکت را بفرستیم یا برگردی تهران از خود وزارت فرم بگیری و ازطریق یکی از دانشگاههای علوم پزشکی تهران بفرستی بره .خلاصه بدون ترفند وارفتم .وقت فکربکر رسید.گفتم نامه بعد از عید بدردم نمیخوره. خودم میفرستم بره .لطفا فقط درب پاکت را یک مهر فارسی بزنید.بعدهم نشستم تو دفتر اموزش . زنگ زدم TNT.ادرس دانشگاه را دادم برای تحویل بسته.احتیاجی نبود چشمهام را هم گربه ای کنم اونقدر خسته و له بودم خودشون دلشون برام سوخت.اصلا مردم این شهر یک درجه با تهران و حتی شهر پدرومادرم فرق داره.بنده خداها اصلا اهل سنگ انداختن نیستن.تموم سعیشوم را هم میکنن که کارت راه بیافته.پست اومد تحویل گرفت و پاکت مال دانشگاه و ادرس هم ازدانشگاه حل شد رفت . ومن با لب خندون برگشتم فرودگاه.راستین هم از اونطرف ریپورت ایلتس را فرستاد رفت.ساعت 7 شب هم خسته اما خوشحال و خندون رفتم ارایشگاه ناخونهام را خوشگل کردم وشنبه با صرف کلی هزینه پست و رفت و اومد تموم شد.
یک خبر خوب دیگه.از سفارت اروپا وقت مصاحبه خواستیم با توجه به حرفهای بچه های فروم حدس میزدیم شهریور یا مهر بهمون وقت بدهند.نامه زدن وقت را 21 می ،31 اردیبهشت دادند.البته گاومون زاییده چون باید بلافاصله بعد ازتعطیلات عید شروع کنیم جورکردن مدارک این یکی.اما خوب خیلی هم خوبه.تا اونموقع تکلیف ما با دانشگاهها هم مشخص شده .یه ده روزی وقتش را دیرتر میدادن خیلی بهترتر تر بود امابهرحال خیلی خوبه و حسابی بابتش خوشحالیم.
دیگه اینکه سه شنبه بعد از ساعت کاری میریم رشت.شب را همون جا میخوابیم .صبح هم استارا و مرز و کشور اذربایجان.یکهفته هم اونجاییم.هفته دوم عید هم خونه و احتمالا در خدمت پدرومادر و برادر که برای خداحافظی از اقوام تهرانی خانومش میان منزل ما.باز هم خوب و عالی.به به مهمونداری:)ایکون بدجنسی.شوخی کردم من چاکر خانوادم هم هستم.

