روزانه
احوال دوستهای قدیم و جدید؟چطورمطورید؟یک روزانه بدیم خدمتتون دور هم خوش باشیم.الان بعدالظهر چهارشنبه هست و بسی خسته ام.صبح حسابی شلوغ بود و پرسنل هم کم داشتیم.مریض هم بیخ تا بیخ ،چشم تو چشم من ایستاده بود.یکی از وظایف مسئول فنی زدن دستور دارویی و مشاوره هست.کلا نسخه پیچی و قیمت زنی بعهده ما نیست.اما بعضی از مسئول فنیها خودشون دوست دارندوانجام میدهند و بعضی مثل من ترجیح میدهندالکی برای کاری که بار علمی ندارد کارخودشون را زیادنکنند.البته بگذریم که مریضها هم عمدتا به کسی که قیمت داروشون را میزنه دکتر میگند:)) حالا اینها را گفتم که چی؟هیچی...
دیروز مرخصی گرفتم برای یکسری کارهای اداری.اول امور اداری دانشگاه برای تصحیح برگه سابقه کارکه در اصل بنام تشخیص صلاحیت هست.بعد رفتم وزارت علوم.اونجا هم کلی کبکبه دبدبه.ارباب رجوع خیلی خیلی کم و بازرسی و از این حرفها.فکرمیکردم میتونم همینجا مدرکم را معادل فوق لیسانس کنم که فهمیدم اینکار تو ایران انجام نمیشه و هرکشوری رفتم از طریق وزارت علوم همون کشور باید اقدام کنم.دیگه وزارت بهداشت رفتم برعکس اون یکی ارباب رجوع قل قل میکرد.طبقه دوازدهم امور بین الملل،میخواستم ببینم گواهی کاری ،برگه اتورایزی چیزی نمیدهند که گفت شما مدارکتون ازاد هست همون را ترجمه کنید بیارید یک مهر هم ما میزنیم.برای گواهی کار هم همان تشخیص صلاحیت را ترجمه کنید.بعد دختر وپسر را میدیدی کلی کار اداری داشتند و هی کنجکاو بودم ببینم پس بقیه چی دارند میگیرند.البته لازم به توضیح هست مدارک و ریز نمرات ما را بلافاصله بعد فارغ التحصیلی نمیدهند و بعد از پنج سال ازاد میشه و بعضی لازم دارند وثقه بگذارند تا بتونند مدارکشون را بگیرند.خوب برای من که دوازده سال پیش فارغ التحصیل شدم از این خبرها نیست.بعد هم رفتم نظام پز*شکی ودرخواست نامه good standing کردم و فردا میرم برای بقیه کارهاش.اینهم از دیروز با اینکه در اصل هیچ برگه ای نگرفتم اما خیلی مفید بود و اطلاعات خوبی گرفتم
براتون گفته بودم که اخر ماه وقت مصاحبه اروپا دارم.دیگه وقت پرکردن فرمها و تکمیل ترجمه ها رسیده.یک حساب 80 ملیونی هم برای دونفرمون باید باز کنییم و پرینت حساب انگلیسی بدیم.از طرفی هزینه 7-10 تومانی هم داره که اونرا هم باید جور کنیم.هردودردسر.بخصوص برای ما که کفگیر به ته دیگ رسیده.ازهمه مهمتر هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم.من امریکا را با تمام ریسکهاش ترجیح میدهم و همسر این کشوراسکاندیناوی را باتمام ارامشش.اینطوری هست که خودبخود داریم هردو هزینه را همزمان میکنیم.بخصوص که میترسیم اون فرصت را ازدست بدهیم .اما بلاخره یکجایی باید تصمیم اخر را بگیریم.انتخاب بین دوتفاوت بسیار بزرگ در سبک زندگی و اینده.
میدونید من یک اخلاق بخصوص دارم اینکه در مقابل دروغها و زرنگیها و رفتارهای زشت سکوت میکنم و به اصطلاح تو روی خودم نمیارم.طرف هم فکر میکنه خیلی زرنگ بوده یا دروغش را باور کرده ام.حسنش اینه که حرف تموم میشه و اثرش زود تموم میشه.اشکالش اینه که طرف به رفتارش ادامه میده.به پیشنهاد یکی از دوستان بهتره این اخلاق را کنار بگذارم.شروع تغییر در رفتار یکمی سخت هست.بخصوص که من اصلا ادم حاضرجوابی نیستم اما فکرکنم لازمه
اخر هفته خوش بگذره