شوخی
مادرم میگوید سالیان سال هرصبح و هرشب دعا میکرده که داغ فرزند نبیند، ودید.
ضرب المثلهای قدیمی بازگوکننده های حقیقتهای زندگی هستند.قوانین نانوشته ای که با خرافات وسنتها درهم امیخته و صحت و درستیش زیر ذره بین قوانین فیزیک و علم مردود و باطل اعلام شده.
گاهی ترسها بزرگ و واقعی،گاه کوچیک وتلخ .بهرحال همیشه چیزهایی وجوددارد که دوست نداریم اثفاق بیافتد.از ان اتفاقهایی که سالهای سال تودلت ازش میترسی.ازانها که هرموقع بهش فکر میکنی عرق سرد رو تنت میشینه و دل اشوب میشی.دعا میکنی نشه.هیچوقت نشه.
ودنیا باهات شوخی میکنه.طنز تلخش را برخت میکشه.
وتمام بی باوریت را به سخره میگیره
واتفاق در زندگی جاری میشه.
نگرانتون شدم، امیدوارم خوب باشی و روزگار شوخی بدی باهات نکرده باشه.
اگر دوست داشتید لطفا بیایید و اطلاع دهید
فرداصبح بروازبرادرم هست واین شوخی زمونه برمیگرده به رفتن او.