روزانه
چندوقت پیش تو وبلاگ فرمولی یک پست خوندم در مورد اعتماد بنفس،بعد از خوندنش دلم خواست بیافتم به جون خودم و خودم را حلاجی کنم وریشه میشه هرچی ضعف هست را بریزم بیرون رو دایره.از خاطرات درهم و برهمم بگم و ازادمهای از ما بهترونی که بشدت جلوشون خودم را میبازم.اما افتادم تو وادی ناامیدی و از نوشتن افتادم.البته هنوز یک چیزهایی ته مغزم بالا پایین میپره اما حوصله ندارم برم سروقتشون ،شاید چندوقت دیگه اگه هنوز ورجه وورجه میکردند حالشون را بپرسم.
هیچ میدونستید تو مهد سرزمین عدالت و برابری هم پارتی بازی داریم.اصلا وابدا هم منظورم ایران نیست بلکه دقیقا منظورم اروپا و قاره ای هست که اوازه اش به تبعیت از قانونمندی در رفته.بعله خود خود اروپا.......دوسال پیش بود که شنیدم فلان مجموعه دانشگاه اروپایی بورسیه سنگین و خوبی داره.حتی شنیدم پول بلیط هواپیما وسفرت را هم میدهند.خوب من هم دهنم اب افتاد وپارسال اقدام کردم و با کلی امید نشستم منتظر نتیجه. البته ناگفته نماند که تو فرستادن مدارک بی دقتی کرده بودم. گذشت و بعد از کلی خون جیگر خوردن قبول نشدم.بعد رفتم سراغ فروم اپلای و دیدم ملت چقدر از دست این دانشگاه شاکین.میگفتن اقدام نکنید چون قبول شده ها از پیش تعیین شدن و فقط با اشنا و رابطه بازی میشه قبول شد ویاتعداد زیادی شرکت میکنن و بورس محدود ودرواقع میشه یک جور لاتاری .یک عده هم میگفتن ما با فلان رزومه عالی شرکت کرده بودیم از فلان دانشگاه امریکا با فلان رنک پذیرش گرفتیم و از اینجا رد شدیم و ظاهرا خیلی خرتو خر هست.با اینحال من از رو نرفتم گفتم اروپا و پارتی بازی ؟مگه میشه !و حرف یک جمع را ندید گرفتم پیش خودم حساب کردم معدل و مقاله خوبی دارم.حدنصاب نمره ایلتسی که میخواهند را هم دارم بجای پی اچ دی هم مستر شرکت میکنم و احتمال قبولیم را بالا میبرم.خلاصه مدارک را فرستادم.چندوقت بعد همسرم گفت که فلان کارمند دون پایه دخترخالش اونجا درس میخونه وبهش گفته یک لیسانس جور کنه تا کارهای پذیرشش را انجام بده.ایشون هم یک مدرک لیسانس رشته الکی از دانشگاه علمی کاربردی جور کرد و دخترخاله هم از اونطرف رایزنی فرمودند و بععله الان پذیرش ایشون اومده.البته ما هم مثل هر ایرانی دیگه از ایشون خواستیم سفارش ما را هم به دخترخاله بکنند اما ایشون هم مثل هر ایرانی تنگ نظر دیگه ای کلی بهونه ردیف کردند و توروی خودشون نیاوردند.حالا شما بگید جا نداره دلم بحال خودم بسوزه.واقعا این چه سیستمیه؟چی بگم دیگه؟با اینکه فایده نداره اما حتما یک نامه مینویسم که گند زدید با این سیستم پذیرشتون.واقعا هیچ مبنای علمی برا ی پذیرش ندارید.یا شاید هم برم فروم و بخیل بقیه شاکیها بپیوندم.
خلاصه حال و حوصله ودل و دماغ ندارم.کلا خیلی ناامید شدم.احساس میکنم ویزای امریکا را هم نمیگیریم.بشدت احساس میکنم میریم دبی و دست از پا درازتر با برگه سفید که نشون از ندادن ویزا هست برمیگردیم.باز هم یاد فرضیه شانس خودم می افتم.بااینکه دیگه به اون هم عقیده ندارم و فقط ناراحتم ار اتفاقهای بد.از اینکه هنوز سرجام نشستم و نتونستم کوچکترین غلطی بکنم(تکبیر) .......احتمالا یک چند وقت دیگه هم سنگهای ویزای اون یکی سفارت سر راهم سبز بشه.......... اصلا شاید برسم اونطرف و بگم چه اشتباهی کردم.روزها میرم تو سایت دانشگاه ودرودیوار قدیمیش را که میبینم دلم میگیره .ظاهرش که فاجعه است وهیچ جذابیتی نداره.قیمتها هم که سنگین و خانمان برانداز.وقتی خود امریکاییها میگن هزینه هاش سنگینه وای به حال من با ریال بی ارزشمون .گاهی هم با گوگل داخل خیابونهای باریک شهر نیویورک باساختمانهای بلندش راه میرم اما فضاش خیلی شهری و سرده............خسته شدم.
راستی هفته پیش مشتری برای خونه داشتیم قرار شد قولنامه کنیم اما خودمون کنارکشیدیم.دیدیم که هنوز تکلیفمون معلوم نیست وبیخونه بشیم وویزا هم ندن ضرر میکنیم.از طرفی با این پول نتونستیم خونه مناسب دیگه ای پیدا کنیم.خلاصه عقب انداختیم تا تکلیفمون مشخص بشه.
دوسه هفته ای هم سردشده بودیم و اماده سازی مدارک ام ری کا را عقب می انداختیم.ای 20 همسرم هم دیروزاومد و از امشب باید بریم سر وقت رزومه و این حرفها.با این سرعت لاکپشتیم احتمالا روزی یک پاراگراف بنویسم
خوب دیگه مزاحم خواب و استراحت خواننده های خاموشم نشم.دوست داشتید زحمت بکشید بوقی بزنید وگرنه خودتون را زیاد اذیت نکنید.
تکررش دست من نبود!
مرسی