امروز:

احساس قاطی

» نوع مطلب : چرت و پرت نویسی ،روزهای رویایی پیش از رفتن ،

همیشه فکر میکردم وقتی به همچین روزهایی اینقدر نزدیک به ارزوهام برسم خیلی خیلی خوشحال خواهم بود و توابرها سیر میکنم اما حالا میبینم کلافه وعصبی هستم .شاید چون بلاتکلیفم و هنوز نمیدونم قراره چی بشه.اما مگه نه اینکه رسیدن به همچین مرحله ای هم جز رویاهای من بود پس حالا چرانمیتونم از این روزهای رویایی لذت ببرم؟بنده خدا همسرم تمام سعیش را میکنه که حال و هوای خوبی بهم بده.این روزها مرتب دسته گلهای بزرک و هدیه میخره و کارهای خونه را انجام میده اما من باز میخزم تو بغلش و میگم استپس دارم اروومم کن و باز دو دقیقه بعدعین فنر از جام میپرم.اصلا حالا هم که فکر میکنم فقط یکم دلشوره اماده کردن مدارک تقریبا امادمون را دارم. ویکم بیشتر نگران روز مصاحبه هستم ،حتی خود مسافرت هم اینبار برام استرسزا شده.بااینکه ما دبی را کامل دیدیم و میشناسیم وقراره بریم یکی از هتلهای خوب 5 ستاره جمیرا و برنامه سفر خوبی چیدیم اما اصلا هیچ اشتیاق و ذوقی برای مسافرت احساس نمیکنم.بهرحال امیدوارم حال و احوالم بهتر بشه و بهمون ویزا بدهند وسفر خوبی درکنار همسرم داشته باشم.میدونم باید خودم را برای ندادن ویزا هم اماده کنم.اره باید بتونم خودم واحساساتم را برای همچین موقعیتی هم اماده کنم.بهرحال 50-50 هست .هرچند مشاور میگه شانس ما 80%هست اما الان بیست درصد نشدن برای من مساوی 50 هست .اصلا اگه نشه ما هنوز شانس کشور سرد اروپایی را داریم.حسن اون کشور هم ساعتهای کاری کمش هست.بدیش هم هوای سرد و اروم بودن کشوره.شاید هم حسنه و باعث بشه ماهم به ارامش برسیم.

اصلا میرسیم به بحث رفتن.خود رفتن و به اصطلاح مهاجرت استرسزا هست.باید یکی یکی متعلقاتت را که دوست داری بفروشی یا ببخشی.باید خانوادت را پشت سر بگذاری(البته تو این مرحله فعلا مشکلی ندارم)اما مطمئنا برای همسرم خیلی سخت خواهد بود.باید در عرض کمتر از دوماه برای رفتن اماده بشی.دکترهای لازمت را بری وکارهای عقب مونده را انجام بدهی و هزارویک کار بکنی تابرای یک سفر چندساله اماده بشی.اخه میدونید که اکثرا ویزای ام  ری ک ا سینگل هست به این معنی که تمام طول تحصیل حق خروج از کشور رانداری.اصلا من باز زدم رو دنده خیال پردازی برای 50%.بی خیال بی خیال اسمان.

میدونید هزینه ها هم داره اذیتم میکنه.مثلا از بعداز عید تاحالا 30 میلیون فقط هزینه برای برنامه های مهاجرت کردیم.تازه این اولشه و اگه قرار برفتن باشه .بخصوص کشور ام ری کا این رقم ده برابر میشه..ما هم پس انداز نداریم و همه این پول را ازخانواده من که همیشه پس انداز خوبی دارن قرض گرفتیم.حتی قرار شد اگه بهمون ویزا دادن دو سهم خونمون را پدرم بخرن تا هزینه سفر یکسال ما جوربشه.منتها یک مشکلی در کار هست و اون عیب بزرگ خانوادم در منت گذاشتنه.حانواده من خیلی کمک میکنن اما بشدت  هرکاری میکنن را تو روی ادم می ارن و این اخلاقشون عصبیم میکنه.میدونم که این خصوصیت پدروماردم به ماهم رسیده و من هم از این قاعده مستثنی نیستم و گاهی باعث رنجش راستین میشم.......جدا که اخلاق مزخرفی هست ومنرا اونقدر ناراحت میکنه که گاهی حاضرم از خیر کمکشون بگذرم.مثلا هنوز ویزای ما قطعی نشده پدرم بارها از اینکه مجبورن بخاطر رفاه حال من دو سهم از خونمون رابخرن صحبت میکنن.فقط مساله خونه ما پیچیده شده.قراره ساختمان کهنه ما ساخته بشه.حالا کی! واقعا مشخص نیست.ممکنه شش ماه دیگه باشه .ممکنه یکسال دیگه.خوب اگر ساختمان نوساز بشه خرج یکسال سفر ما ازتوش در میاد امابا منت گذاری پدر م ،راستین معتقده که بهتره خونه را بفروشیم و از خیر این پول با دردسربگذریم.ومن باز موندم تو دوراهی که چیکار کنم.همش دوراهی همش دوراهی.قبلا با پدرومادرم راجع به این اخلاق بدشون صحبت کردم اما اونها من را به نمک نشناسی متهم کردن واصلا متوجه رفتار ازاردهندشون نیستن.

خلاصه بشدت احساس خستگی میکنم و شاید هم حق دارم که درمقابل اینهمه فشار بیتاب و بی طاقت شده ام اما مگه نه اینکه من عادت داشتم به خونسردی و بدون استرسی...................البته تا دوسه سال پیش که اخرش فشارهای مهاجرت کار خودش را کرد و الان برای کوچکترین کاری استرس میگیرم.این به این معنی نیست که همه کارها بدوش خودم باشه.نه من و راستین کارها را بنسبت تقسیم میکنیم وهرکدوم یک مسئولیت را قبول میکنیم.الان هم بجز نوشتن رزومه و این جور چیزها هیچ کاری با من نیست و همه دوندگیها با راستینه اما استرسش گریبان منرا گرفته.امیدوارم راستین همچنان قوی بمونه.

دیگه اینکه به این فکر میکنم اسمان داری با خودت و زندگیت چه میکنی.ایا مهاجرت کار درستی هست.جوابش برای من بعله هست.من سالهاست که میخوام برم و تا حالاعمرو وقت زیادی صرف اینکار کردم.اگه نرم هیچوقت نمیتونم با این قضیه کنار بیام.میدونم و اگاهم مسیر خیلی خیلی سختی در پیش دارم.زندگی ما الان ثبات نسبی داره و من دارم همه چیز را برای اینده ای سخت رها میکنم .درس خوندن و به محیط جدید عادت کردن.شاگرد اول شدن و فاند گرفتن.پروسه مستر را بعد از یک ترم به پی اچ دی تبدیل کردن.دلتنگی برای خانواده.تنهایی.وهزینه ریالی که به دلار تبدیل میشه و خرج کردن دسترنج ده سال کارمون در عرض یکی دوسال.

خوب فعلا چیز زیادی از لیست نگرانیها بذهنم نمیرسه بجز مشکل تیرویید بدون علامتم که سالهاست درمانش را پشت گوش انداختم و جدیدا تصمیم گرفتم برم سراغ درمانش.درواقع فاکتورهای  تیرویید من تو ازمایش نرمال هست و هیچگونه تظاهرات بیرونی هم نداره .فقط کمی بزرگ شده که دوستان متخصص دکترم متوجه این تغییر میشون و خودم هم دوسه سالی هست ازش باخبرم اما درمانش نکردم.چه کار بدی.شما از این کارها نکنید.شاید هم همین 7-8 کیلو اضافه وزن همیشه رو اعصابم بخاطر کم بودن متابولیسم بدنم هست که باز برمیگرده به تیرویید.خب فعلا هیچی اما احتمالا تو این هفته اگه باز هم از چیزی شاکی بودم بطول این پست اضافه کنم. 


نوشته شده در : شنبه 24 خرداد 1393  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

شنبه 24 خرداد 1393 22:25
هیچ وقت چیزی را برای خودت اینقدر بزرگ نکن. گاهی ایمان به نظرم اینجور وقتها به درد می خوره که خیر را در انچه اتفاق می افته بدانیم. میدونی که من مذهبی نیستم ولی واقعا به این اعتقاد دارم که خیرمون را نمیدونیم و الکی پافشاری می کنیم. تلاش بکن. بخواه. اما خودت و زندگیتو برای شدن یا نشدن چیزی نابود نکن. مطمئنم به ارزوت میرسی دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره هرچی راحت تر بگیری راحت تر می گذره عین برادرت. دنیا برای ادمهای ارام و بی خیال بیشتر بر وفق مراده.
تیروئیدی که علائم نداره را از کجا فهمیدی منم همیشه مشکوک هستند که تیروئید دارم اما ازمایش میدم نمی فهمند ولی خیلی از علائمش را دارم
پاسخ اسمان پندار : دوست جونم چقدرخوب منراشناختی.البته من به حكمت واین چیزهااعتقادندارم اما بقول شما عملا دارم خودم وزندگیم را نابود میكنم،حرفهات درمورددیروزود وسوخت وسوزیا برادرم كاملا درسته..تاحالا دوسه باركامنتت را خوندم خیلی به دلم نشسته.حدس میزنم كامنت برای كدوم دوستمه،اما اگه لطف كنی اسمت را برام بنویسی ممنون میشم.
عزیزم تیرویید بدون علامت تو ازمایش فاكترها نورماله ،اما گاهی خود غده بزرگ میشه البته نه درحدی كه خودمون بفهمیم اما پزشكها تشخیص میدن،تواین جورمواقع بهتره با برگه ازمایش وسونوی گردن پیش متخصص غدد بریم درمانش هم همون لووتیروكسینه اما بهتره دكترمقدارش را تجویزكنه،من هم ازمایش دادم ،سونوهم میگیرم وبرگشتم حتما میرم متخصص:)
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic