هوراااا
زردی گرفتیم..................وزردرو برگشتیم.خیلی دلمون میخواست گلگون و گلبهی رو برمیگشتیم اما نشد.دست ما هم نبود اما باز هم خیلی خیلی خوشحالیم با روی سفید برنگشتیم.گفته میشود 90%زرد روها در اخر صورتی میشوند و ما منتظریم ببنیم اخرش چه رنگی به رویمان میزنیم.
همه اینها به این معنی است که ما رفتیم کلیرنس .کلیرنس یعنی بررسی مدارک و البته از من جز اس ا پی و رزومه و دی اس 160 که انلاین پرش کردیم چیز دیگه ای برای بررسی نگرفت البته من اینتندد ریسرچ و مقالم را هم جز این مدارک دادم.اصلا بگذارید از اول تعریف کنم.
براتون بگم تا یکشنبه ظهر که ما باید میرفتیم فرودگاه داشتیم بدو بدو میکردیم .حالا چرا تا لحظه اخر مدارک اماده میکردیم ؟ چون شنبه قبلش یکسری از لیست مدارک ما عوض شد.یعنی بجای بنک استیتمنت پدرم باید بنک استیتمنت قوی از خومون تهیه میکردیم و ما در عرض چند روز مبلغی معادل 400 میلیون گواهی بانکی گرفتیم.حالا چرا اینقدر زیاد؟چون من فاند ندارم و دانشگاهم خصوصی است.تازه مشاور یک روز مونده به رفتنمون زنگ زده میگه میتونید 50 میلیون هم حساب بانکی بلند مدت ببرید؟!!!!! که البته هم نداشتیم و هم اخه یکروز مونده به پرواز !!!!!!!!!!!!!! خلاصه این یک سری مدارک .دیگه اینکه مشاور سه روز مونده به پرواز وقت برای بررسی مدارک داد.وخوب دوباره باید یکسری تغییرات کوچیک تو رزومه و اس ا پی و تراول پلن میدادیم و همه اینها یعنی کارمجدد.عملا یکدور با اینهمه بدو بدو واسترس وضع حمل طبیعی کردیم(زاییدیم):)
دیگه اینکه اماده کردن این موارد یکطرف باید نمونه سوالهای سفارت را هم میخوندیم و برای سوالهای احتمالی اماده میشدیم.ازجمله استادهای اونجا و مقالات استاد مورد علاقه(من سوپروایزر نداشتم)و خوابگاه و هزینه هاو .......که همه اینها تو فرودگاه و شب اخر انجام شد.
روز دوشنبه یعنی روز اخر با اینکه هنوز سوالها را اماده نکرده بودم اما اروم بودم .رفتیم سیتی سنتر خرید و عصر هم اومدیم لباس اتو کردیم و سوال ها را از هم پرسیدیم و خوابیدیم.
صبح خیلی اروم و بی نگرانی بلند شدم و اماده شدیم ، قهوه با شکلات خوردیم و تاکسی گرفتیم7:15اونجا بودیم.دوتا صف بود .صف ساعت 8 و صف ساعت 9 که ما با صف ساعت 8 و البته زودتررفتیم داخل.بعد از گذشتن از سکیوریتی وارد یک سالن بزرگ میشدیم که همه کارها از بیومتری(انگشت نگاری)تا خود مصاحبه همون جا انجام میشد.رفتیم تو صف تعیین نوبت و وقتی جلوی باجه رسیدیم من متوجه شدم از شدت هول بخش لیسنینگ مغزم کار نمیکنه.و راستین صحبت کرد.پاسپورتها را گرفتن و رفتیم انگشت نگاری شدیم و روی صندلیها نشستیم.مصاحبه ها هنوز شروع نشده بود و جمعیت بود که وارد میشد و اون سالن بزرگ پر پر شده بود.میشه گفت یک سوم جمعیت ایرانی بودن و تعدادکمی از این جمعیت بنظر برای دانشجویی اومده بودند.اکثرا برای ویزای توریستی اقدام کرده بودند و یک تعداد کم هم رزیدنت بودند.
فکر کنم بیشتر از یکساعت نشسته بودیم که مصاحبه ها شروع شد.و تو این فاصله استرس من نوسانی بالا پایین میرفت.یکبار اونقدر استرسم بالا رفت که گفتم الان از حال میرم و بلند شدم اب خوردم و چند قدم راه رفتم دوباره اروم شدم.
هفت تا باجه بود که باجه یک برای انگشت نگاری بود و بقیه برای مصاحبه .باجه ها تا سقف شیشه داشت و صدا از طریق بلندگوهای روی شیشه میومد.یا ابرفرض.من انتظار داشتم جلوی باجه ها صندلی باشه که نبود ومصاحبه هاسرپایی انجام میشد.ساعت 9 بود که مصاحبه ها شروع شد.دقیقش را نمیدونم چون انقدر هول بودم که توجهی به ساعت نداشتم و باجه هفت مصاحبه دانشجویی را شروع کرد.دوتا باجه هم توریستی و یک باجه هم رزیدنتی.نفر چهارم همسرم و من را صدا کردند.بالبخند خودمون را رسوندیم جلوی باجه و چون اول همسرم را صدا کرده بود همسرم گفت اسمان مین یا نفر اصلی هست و اقای افیسر شروع کرد به سوال پرسیدن از من .و من تبدیل به یک بهناز کامل شدم.هاهاها یک چیزی تو مایه های مجید جان را در نظر بگیرید.اینطوری که افیسر فرمودن i20 را بده .من سویس فی را از بین مدارک میکشیدم بیرون. بعد یک لحظه مغزم روشن میشدو ای بیست توی مغز تفسیرمی شد بلافاصله ای بیست را از دریچه سر دادم تو.از من پرسید چرا قصد داری این رشته را بخونی که من جواب کامل دادم.باز پرسید تو مدرکت ایران لیسانس هست ؟!(سوال انحرافی چون بعدا معلوم شد که کاملا داروسازی در ایران را میشناسه و میخواد باز به یک صورت دیگه سوال اول را تکرار کنه)که من گفتم نه من دکتری دارم و دوره ما شش ساله هست که پرسید پس چرا برای مستر اقدام کردی که باز هم کاملا مسلط و قانع کننده جواب دادم.بعد به فارسی پرسید (طرح گذروندی؟)من اصلا نشنیدم. دوباره پرسید .باز اصلا نشنیدم ودفعه سوم پرسید که راستین گفت اسمان طرح طرح. ومن شروع کردم محل طرحم را با شرح وظایفم به انگلیسی شرح دادم.واقعا نمیدونم تو اون چند ثانیه کجا بودم!!شاید چون اون لحظه انتظار شنیدن سوالی به فارسی را نداشتم.(البته میدونستم گاهی به فارسی سوال میپرسن و حتی قرار بود راستین تمام مصاحبش را به فارسی انجام بدهد)اما خوب اون لحظه جمله طرح گذروندی با لهجه خارجی ................!!!! البته مدرک طرح نخواست اما من این مدرک را داده بودم ترجمه که بهتر بود خودم تحویل میدادم اما تا روز بعدش به ذهنم نیومدکه این مدرک رامیتونستم بدم و ندادم:( بعد فکر نکنید گیجی من تموم شد نه داستان هنوز ادامه دارد.از من اس ا پی خواست که باز داشتم سویس فی میدادم.نمیدونم چرافکر میکردم حالا بترتیب مدارک را از من میخواد و سویس اولین مدرک تو لیست مدارک بود که دوباره لحظه ای مغزم روشن شدو گفت اسمان اس ا پی!!!!!!!!!. ورزومه و اس ا پی و اینتندد ریسرچ و مفاله رااز دریچه دادم تو و در همین حین توضیح دادم ریسرچ پلن ندارم اما مایلم با این استاد و در این زمینه ها کار کنم.که دیگه رفت سراغ راستین .از سربازی ازش پرسیدو درجه اش .بعد هم از کار فعلی و شرح وظایفش و کار قبلیش پرسید و برگه زردرا تحویل داد و تمام.من هم پرسیدم دانشگاهم را دیفر کنم یا نه؟گفت تا دوهفته صبرکنیم.البته اون هم یادش رفت پاسپورتمون را بهمون برگردونه:) که ما بهش یاداوری کردیم.
درکل مصاحبه ام خیلی کوتاه بود شاید دو سه دقیقه.درواقع افیسرها روانشناسهای خوبی هستند وبرای مصاحبه اموزش دیده اند اکثرااز بقیه بی فاندها بنک استیتمنت میخوان که حتی از ما نپرسید چطوری هزینه را جور میکنید.شاید بخاطر ظاهرخوب ،از این مورد صرفنظر کرد.هیچ مدرک کاری و نحصیلی و حتی تراول پلن از ما نخواست.حیف اینهمه مدارک ترجمه شده .از کلاس و کنگره و تشویقی گرفته تا مدارک اصلی.تنها تاکیدش علت دوباره خوندن مستر بود که من گفتم بخاطر اینکه با این مدرکم امکان کار توی صنعت را ندارم و مایلم کار صنعتی بکنم به مستر تو این زمینه احتیاج دارم.شاید اگه مدرک طرح را داده بودم صورتی میگرفتیم .شاید.حالا باز هم بایداز دوهفته تاچندماه بلاتکلیف و معلق بین اسمان و زمین بمونیم............خلاصه ساعت 9:30 تو هتل بودیم وجاتون خالی مشغول صرف صبحانه مفصل هتل:)