دوهفته
اصلا اصلا فکرنمیکردم که دانشگاه با لیت ارایوال موافقت نکنه.دیروز که نامه دانشگاه اومد برق از سرم پرید.قراره من اینجا با احساساتم روراست باشم.قلبا خیلی خیلی خوشحالیم و قدرشناس این لحظات.اما فشار زیادی بخاطر حجم کارها رو دوشمونه.فکر کنید قراره دوهفته ای ماشین بفروشید.خونه رهن بدید و یک اسباب کشی کامل داشته باشید.وهزارتا کارخرده ریز دیگه .مثل ازمایش ودکتررفتن وکارهای دندانپزشکی و تکمیل واکسیناسیون و وکالتهای مختلف زدن .همین الان انقدر فکرم خسته شده که روجسمم هم تاثیر گذوشته و احساس کوفتگی وخستگی شدیدی میکنم.
اسمان خوشحال



