ساعت ٨:٣٠ شب دوم ورود منه ،شاید هم بهتره بگم اولین روزحضورم چون دیروزبعدازظهررسیدم وامروزاولین صبح و روزراداشتم ، تومحوطه دانشگاه نشستم و باد خنك خوبی میاد،موسیقی زنده با صدای بلندی تومحوطه پخش میشه بوی خمیرترش میاد كه احتمالا بخاطرشامی هست كه دارن توبوفه میدن.ودخترپسرهامشغول بازی وجیغ وفریاد،توپ بازی وماشین بازی!!!!!!هركی به كاری مشغوله ومن هم مشغول پست گذاری.واقعا این روز واین لحظه باورنكردنیه،چقدردورازدسترس بنظر میومد وحالا حقیقی وواقعی شده،همین جا همین لحظه.٣سپتامبرچهارشنبه.بادخوبی میاد،بایدبلندشم وتا دیرنشده برم سوارمترو بشم ،حرف خیلی زیاددارم فعلا
سومین روز توامریكا،دراصل دوروز ونیم،صبحانه تویكی ازكافه های امریكایی،دقیقا بسبك امریكایی.شایدصبحانه غیر ایرانی خوردن برام تازگی نداشته باشه،وخیلی خیلی بهترش را توسفرهای توریستی كه میكنیم توهتلهاخورده باشیم اما خوردن پنكیك اونهم تو یكی ازهمین كافه های امریكایی ودیدن ادمهادرست مثل فیلمها خیلی خیلی جالبه،میزكناری دوپیرمرد سفیدپوست با شلوارك كه با هم گپ میزنن میزروبرویی یك پسرودخترمكزیكی وپشت باركه البته بازهم صبحانه سرومیشه چندتا جوون امریكایی،با شلوارك وكلی تاتو،من تاتوراخیلی دوست دارم البته نه برای خودم وراستین:)تاصبحانه سردنشده بقیش رابخورم،جاتون خالی
نوشته شده در : پنجشنبه 13 شهریور 1393 توسط : اسمان پندار. .