امروز:

روزانه

چهار روز تموم خونه موندم به امید اینکه حالم بهتر بشه اما نشد.پاک ناامید و خسته شده ام.چرا بعضی ادمها راحت به خواسته هاشون میرسند و بعضی نه.نمیدونم کجای کارم اشتباهه.منطقش اینه که یکحا اشتباه میکنم که سالیان سال نشستم تو حسرت ساختن زندگی خارج از ایران.چرا خیلی ادمها راحت و بدون مشکل کارشون درست میشه و حتی نمیفهمند به بن بست خوردن یعنی چی. و من اینهمه به در بسته میخورم.دلم نمیخواست روزی که اینجا را باز میکنم بشینم و انقدر زار بزنم شاید هم باید اینجا را ببندم و بشینم روی یک تیکه کاغذی که  اخرش توی سطل میره از احساسم بگم.دیگه نمیدونم چیکار کنم.

الان داره کارتون تن تن را تو جم نشون میده.فیلم دیدن و سریال دیدن داروی فراموشی درد منه.میرم تو بحر فیلم و از این دنیا دور دور میشم.زندگی من هم بروال خودش ادامه داره.ارایشگاه میرم و بخودم میرسم استخر روباز میرم تا برنز بشم و بادوستم حرف میزنم و حرفهای همیشگی را میزنم اما ذهنم اروم نمیشینه .استرس و غم سنگین ناامیدی باعث شده ارامشی احساس نکنم.اگه خونه بموقع بفروش برسه دوست دارم دا*روخانه را بگیرم.البته اگه .و دوباره مثل سالهای پیش بشینم زبان بخونم و ایلتس همیشگی را بدم (همین یکماه پیش تاریخ انقضا یکی از این ایلتس های قبلیم گذشت و یکی دیگه هم تا شش ماه دیگه میگذره) و دوباره از نوع برای دانشگاهها اقدام کنم.بعدا بیشتر مینوسم برم تا فیلم تن تن تموم نشده یکمی دیگش را ببینم.


نوشته شده در : جمعه 10 خرداد 1392  توسط : اسمان پندار.    دیدگاه() .

نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic