هالووین
سلام دوستهای خوبم.دلم میخواد بنویسم اما واقعا نمیدونم از چی؟چطوره این پست از خودم چیزی نگم و بریم سروقت امریکاییهای عزیز.خوب اصلا از همین هالووین شروع میکنم.هالووین دوروزه دیگه است .یکبار یکنفر گفت اخرین پنجشنبه اکتبر.اما دوروز دیگه جمعه هست نه پنجشنبه .پس احتمالا برمیگرده به ضعف انگلیسی من.البته خوشبختانه تا حد خوبی این ضعف برطرف شده.یادمه ایران که بودم چقدر از حضور سر کلاسهای اینجا میترسیدم. پیش خودم میگفتم اگه برم و نفهمم چی میشه.؟البته این به این معنی نیست که الان کامل میفهمم.اما میتونم کارهام را پیش ببرم.جالبه تو صحبت کردن خیلی بهترم تا فهمیدن منظورشون.یک چیز دیگه هم بگم بعد برم سر هالووین.مثلا اوایل وحشت داشتم تلفنی با کسی بخوام انگلیسی حرف بزنم واقعا نمیفهمیدم طرف چی میگه.الان بهتر شدم اما هنوز برام چالش حساب میشه....دیگه جدی جدی بریم سر هالووین .تقریبا از وسطهای سپتامبر بود که پای کدو تنبلها پشت ویترین مغازه ها وجلو خونه ها باز شد.خلاصه هر جا میرفتی یک سمبل از این جشن میدیدی طوری که فکر میکردی همین هفته دیگه قراره جشن باشه.اما درواقع قضیه اینه که اینها از هر فرصتی برای جشن گرفتن و شادی استفاده میکنن.الان دیگه پشت در اکثر خونه ها میشه تزیینات هالووین را پیدا کرد.حتی الان کدوتنبلها چشم ودهن پیدا کردن وتوشون شمع میذارن تا ترسناکتر بنظر بیان .حتی شنیدم یکشنبه روز زامبیها بوده. ما خبرنداشتیم واز دستش دادیم.اما عکسهای روز زامبی مونترال را که دیدم واقعا بنظرم جالب اومد.یعنی گریم بود اساسی.همونجا پشت عکس کلی ادم میترسید چه برسه به واقعیش....دیشب برای خوردن بستنی هم رفتم مک دونالد که دیدم از دم تمام پرسنلش لباس عجیب غریب پوشیدن.لباس زندانی وپلیس و جادوگر و....وحتی ظرفهاشون هم هالووینی شده بود....قراره یک فستیوال هم روز جمعه تومنهتن برگزار بشه که الان یکماهه من صابونش را دارم به دلم میزنم بریم.امیدوارم چیز جالبی باشه.البته ظاهرا جشن و کنسرت هم به این مناسبت زیاده اما خوب دلاریه وما هم ترجیحا امسال سمت این کارها نمیریم......یکم هم از درس ودانشگاه بگم.من اوایل فقط از زبان میترسیدم و فکر میکردم اگه این مشکل حل بشه دیگه مشکلی با درس خوندن ندارم وراحت نمره A میگیرم حالا این Aیعنی حدودا 90 تا 100 وبهمین ترتیب B+,B-نمره 80 تا90 هست وC+- هم 70تا 80 کمتر از C هم توبعضی درسها یعنی اون درس را پاس نکردی .خلاصه اون زمانها مطمئن بودم راحت A,B را میگیرم.حالا میبینم نه مشکل اصلی من زبان نیست.حتی درس خوندن هم نیست.چون واقعا برای درس خوندن وقت میگذارم.مشکل اینه که ضعیفم.و برعکس سالها شاگرد ممتاز ویا خوب بودن الان حس شاگرد خنگها را دارم.اما جدا امتحانهای اینها هم یکجوریه.نه انصافا وقتی طرف بیست تا سوال میده بعد عین خود بیست سوال جواب یک سوال صورت مساله سوال بعدی هست وتو توسوال دوم بجای 72 720 بدست میاری واز دم نمره نوزده سوال را نمیگیری این را جز خنگیها دسته بندی میکنید یا عوامل دیگه.بعد هربار تو هر امتحانی یکنوع سوتی بدی....اخه من از دست خودم کجا فرار کنم برم......میتونید راحت بخندید.خنده دار هم نباشه بخندید .اصلا اینجا خنده اجباریه .زود باش بخند دیگه.هاهاهاها هی هی هاها هوهوهاها هی هی هی ها هاهوهاهو
راستش اومدم عکسهای روز زامبی مونترال را براتون بگذارم اما منصرف شدم.خیلی خیلی گریمهاشون حال بهم زن بود.یعنی قیافه ها همه با گریم ترکیده ودل وروده ای .بیخیال داشتیم میخندیدیم این اسمان پرید این وسط با عکسهاش :))
ا