امروز:

ماادمها

چقدر بعضی از این بچه های وبلاگی شخصیتهای قوی دارند.من از فروردین امسال وبلاگ خوان شدم.بعضی از این وبلاگها اونقدر تاثیر گذار بودند كه شروع كردم به نوشتن .بعضی  اونقدر مسیر دشواری برای رسیدن به موفقیت داشتند كه شدند بذر امید من.بعضی اونقدرمشكلات دارند و محكم ایستاده اند كه شده اند نماد مقاومت من.وبعضیهااونقدر متفاوت فكر میكنند كه شدند الگوی من برای متفاوت دیدن .بهر حال امیدوارم روزی من هم نمادخوش شانسی برای دیگری شوم.
همه چیز مثل همیشه است و زندگی بروال عادی خودش ادامه داره (همین الان یك پرسنل سر یك ناخنگیر داره با یك نفر بحث میكنه و هیچكدوم هم كوتاه نمیان)از وقتی ما قرار قرارداد بخاطر ملك را بهم زدیم اینها با قدرت بیشتری شروع بكار كردند .مصمم تر شدند برای سود بیشتر ،بسرعت پرسنل اضافه كردندو تغییراتی داده اند.خوب طبیعیه .هر چی باشه این ادمها جز مافیای این سیستم هستندو هر كدام صاحب تعداد زیادی دارو*خانه موفق،اونوقت ما دا*روسازهای بیچاره شاهكار كنیم یكی بزنیم و باید خودمون را بكشیم تا شاید موفق بشیم .این را میگم چون دوستان و همكلاسیهام و مشكلاتشون را میبینم.بهر حال تعداداین گروهها تو تهران زیاده و اونقدر به كار خودشون واردند كه هیچ رد پایی بصورت قانونی از خودشون باقی نمیذارن.دانشگاه هم سالهای ساله كه این گروهها را میشناسه اما عملا در مقابله با اینها ناتوانه.حق هم میدهم .مثلا من بیشتر ازدوبار فرد اصلی اینجا را ندیدم .تمام چكها هم توسط موسس كه یك دا*روساز جوونه صادر میشه ....این ادم تعداد زیادی دارو*خانه داره که من فقط اسم ٢-٣تایی را تو حرفها شنیدم و همون هم جز معروفترینهای تهران هستند.(باور كنید ادم یاد مافیای ایتالیا میفته)ای ای.........اینهم یك نمونه از سیستم خراب در ایرانه كه كاری از دست كسی بر نمیاد.حالا خوبه جز دزدیدن حق ما دار*وسازها ضرری به جامعه نمیزنند.

توصیه میکنم نخونید

خوب حالا وقته اینه مثل همیشه از خودم بنویسم.مثل همیشه از ارزویم برای تغییر بنویسم .از ارزویم برای رفتن به سمت جلو،برای كسب موفقیت.برای رسیدن به ارزوها.

بااینكه خود تغییر  مثل همه ادمها برای من هم سخته امااشتیاق من نیروی محرك ماست.اما نمیدونم چرا این تغییر نمیخواد برای ما اتفاق بیافته.خودتون دیدید درست روز قبل از قرارداد نامه ای از شهرداری اومد و ما بصورت منطقی ترسیدیم.شاید اگه بعدا میرسید غر را میزدیم اما بهر حال مثل این گروه خبیث با رشوه و سر سختی مانع شهرداری میشدیم.اما نامه درست روز قبل از قرارداد نفس ما را گرفت.و حالا ما باید حالا حالا بگردیم یا منتظر بشیم یک فرجی برای این دارو*خانه بیافته.بخدا خسته کننده است.سالها از این نوع اتفاقات زیاد برای ما افتاده.درست مثل کا*نادا رفتن ما شده اگه مایلید پست سفر نرفته را بخونید.بهر حال عالم و ادم رفته اندو ما هنوز منتظر یک فایل نامبر کذایی نشستیم.به دلم افتاده چون با مدرک فنی حرفه ایی اقدام کردیم اون هم نمیاد تا شادی ما تکمیل بشه.بعضی از اقوام که سالهاست جویای مهاجرت ما هستند .بعد از اینکه میگیم دوباره اقدام کرده ایم احسنت میگند به پشتکار ما،اما مگه داریم شاخ غول میشکنیم.مردم با سواد کمتر و زبان ضعیفتر اقدام کردند و رفتند و یا دارند میرند.اخه این چه طلسمیه که ما دچارش هستیم.من نه به قسمت نه به حکمت و نه به خود طلسم عقیده دارم با این اوصاف دوای دردم را نمیدونم به کدام عطار بسپرم.
 
میدونید دوستان از این نمونه حرفها زیاد از من میشنوید.اخه هر کسی حق داره جایی داد بزنه و گله کنه اینجا هم صفحه داد و هوار منه وجایی که میتونم از روزگار گله کنم ،امیدی دوباره بسازم و دوباره سالی جدید را با امیدی تازه شروع کنم.

نوشته شده در : یکشنبه 26 خرداد 1392  توسط : اسمان پندار.    دیدگاه() .

نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic