به به به عید و بهار و شکوفه های سفید و صورتی و برگهای تازه جوونه زده درختها و اواز پرنده ها. چقدر این هوا و حس عید ،حال و هوای شعر و شاعری و سهراب و مشیری را میطلبه. اما شخصا از وقتی امتحان کنکور دادم و ادبیات را با درصدی حدود 100 زدم دیگه سمت و سوی ادبیات و شعر نرفتم و الان پشیمونم چون دیگه دریغ از یک جمله ادبی زیبا . خلاصه قدر ندونستیم روزهای چهارشنبه ،زنگ انشا که کلی انشاهای اهنگین با صنایع ادبی مینوشتیم و ملت( یعنی شاگردهای انشا ننوشته را بخاطر در رفتن از انشا خوانی خوشحال میکردیم) اخ اخ یکی هم عربی. اون هم درسی بود که حدود 100 زدم. اونزمان عملا فیلمها را با زیرنویس عربی میفهمیدم و حالا یک جمله ساده ازش نمیدونم. عین فرانسه که اونهم b1 .شدم اما حالا عین بز یک جمله فرانسه نمیتونم بگم. اصلا روز دوم عیدی چقدر حرف از درس و مشق زدم. اه اه. شماهم که تو تعطیلات. من خودم شخصا اگه کسی روز دوم عید این همه حرف از درس زده بود جفت پا...... بیخیال. بذار کاملش کنم که روتون بشه بد و بیراه بگید . بابا امتحان دارم. نه یکی بلکه دوتا تو همین چند روز عید. الان هم عین بچه ادم میخوام بعد از تبریکات برم لای اون جزوه فیزیکال فارماسی را بازکنم ببینم موضوعش چی هست. اخ اخ . جدی جدی اوضاعم خرابه. خوب دوکلمه هم از حال و هوای اینجا بگم. خوبه بچه ها . خوبه. خبری هم از غربت و حس تنهایی و هوایی شدن نیست. یکم که نه، خیلی دلت برای پدر و مادر مسنت میسوزه اما کارها و حرفهای فامیل را به یاد میاری میگی خوبه. خیالی نیست. البته فکر نکنید اینجا هم همه گل و سنبلن هستن . نه. اما رابطه ها اجباری نیست. دوست داشته باشی میری . دوست نداشته باشی. هم نمیری. ...... ..........من هم خود درگیرم ها.......... چیزی نیست فقط امروز میزون نیستم. میبینم جمعه و شنبه اینهمه خوب بودم ننوشتم صاف که امروز یکجوریم سر و کلم پیداشده اما نمیخوام حس عید را بگیرم پس همین جا عید را بهمتون تبریک میگم .و براتون ارزوی بهترینها را دارم. کلی حرف دارم . پس برای همین این پست فعلا همین جا تمام اما دوباره میام
نوشته شده در : دوشنبه 3 فروردین 1394 توسط : اسمان پندار. .