عیدی
به به به باز هم عیدتون مبارک صد سال به این سالها و چه سال فرخنده ای هست با حضور شما دوستان . اصلا این عید و سال نویی به همین تبریکهاش قشنگه.
خوب خیلی وقته یعنی از پنج شنبه تاحالا هی میخوام پست بذارم هی نمیشه حالا هم تازه از دانشگاه اومدم و گفتم قبل اینکه ولو بشم رو درس و مشق که حسابی اوضاعم خیته و باید بجنبم وگرنه این خیتی خیت تر میشه بیام اینجا یک پست بگذارم. از یکطرف هم دارم تی وی و شبکه محبوب ایرانی خودم را میبینم. حالا چه اش شله قلمکاری بشه اینجا خدا میدونه چون همزمان دارم دوجا تمرکز میکنم (وقت ندارم اقاجون جدا جدا انجام بدم گیر ندید) فقط حسن این کار اینه که حواسم از کشتیهای غرق شدم پرت میشه و زیاد تو فاز غصه نمیرم. خوب چی چی میخواستم بگم:))) نه نمیشه بذار بعدا جدا مینویسم چون حواسم تو تی ویه............... من اومدم. خوب تند تند براتون بنویسم.
از همون بچگی وقتی پدربزرگم یک سفر به امریکا رفت و با کلی عکس از خانواده و زندگی دایی ام برگشت. طرز تفکر زندگی امریکایی از ما بهترونی تو من شکل گرفت. بعد یکجورهایی بیخیالش بودم تا حدود 27 سالگی که این اژدهای خفته بیدار شد و اتیش زد به ذهن و روح و فکر و زندگی من. حالا بعد از گذشت یک دهه اینجا نشستم . مغز امریکا و به ارزوم رسیدم. میتونم بگم شاید اگه این هیولا تو وجود من بیدار نشده بود و این انرژی را برای بهتر ساختن زندگیم و شادی بیشترم تو ایران استفاده کرده بودم خیلی خیلی بهتر بود. اما واقعیت اینه که این ارزو را داشتم و حدود یک دهه بهش فکر کردم و براش وقت گذاشتم و شب و روز با دیدن ادمهای اینطرفی اه کشیدم و خواستم. با این اوصاف ازاینکه اینجا اومدم و به ارزوم رسیدم و تو حسرتش سالها را سر نکردم خیلی خیلی راضیم. از نحوه اومدنم راضی نیستم . اما از خود حرکت راضیم و مطمئنم اگه یکسال دیگه بیشتر ایران مونده بودم عملا میمردم از بس از طولانی شدن این پروسه خسته و له شده بودم. خوب این تا اینجا. میمونه ارزو کردن و هدف بندی برای یک دهه دیگه. اگه گفتید چیه؟ پوووووول. شاید پیش خودتون بگید سلامتی و شادی و خوشبختی پس چی. .....باید بگم که سلامتی که کی بدش نمیاد و کی میاد برای مریضی تلاش کنه؟ همه تا حدی کم و بیش مواظب سلامتی هستیم و من هم استثنا نیستم. و میمونه شادی و رضایت از زندگی.برای این یکی معتقدم چه بی پول چه با پول باید یاد بگیریم زندگی را متفاوت ببینیم و ازش لذت ببریم. اما واقعیت اینه که بدون پول این کارخیلی سخته. یعنی انصافا بی پولی و فکر و خیال امانت را میبره اما اگه دریچه ای باز شد و تو مسیر افتادم اینبار دیگه منتظر اخر مسیر نمیشم و از خود راه هم لذت میبرم. و خود این اخر مسیر یعنی پول و ثروت هم اندازه و تعریف داره. راستش نباید ماورایی و خیالی فکر کرد. من برای خودم و زحمتم زندگی متوسط به بالا را درنظر دارم. و خلاصه امیدوارم ده سال دیگه این موقع تو اون نقطه باشم. حالا اون نقطه ایران هست یا امریکا. واقعا نمیدونم. راستش شاید مسیر رسیدن به این نقطه تو امریکا کوتاه تر باشه اما بهمون نسبت سختتر و ناهموارتره. ناهموار که چه عرض کنم کوه پیمایی و صخره پیمایی. اما این مسیر تو ایران طولانی تر میشه و با شیب یک تپه. میمونه اینکه کدوم را میخوام. میدونید بچه ها . واقعا انتخاب سختی هست. قبلا هم گفتم امسال به اندازه سالی که برادرم را از دست دادم سخت بود. واقعا امیدوارم همچین تجربه ای را نداشته باشید اما اگه خدای نکرده داشتید میتونید عمق این سختی را تصور کنید. یکجور دیگه بگم. روز اول عید دختری را دیدم که 9 ساله اینجاست. با همسرش.میگفت همه خانوادش اینجا بودن و اون هم مثل من یک عشق امریکا بوده. میگفت سال اول کارش فقط گریه بوده و اگه تموم زندگیش را نفروخته بود همون چند ماهه اول برگشته بودن. میگفت ایران خونه داشته. همسرش دفترو درامد خوب داشته و امااینجا همسرش مجبورشده کارگری کنه و بعد یواش یواش کار پیدا کرده وویزای کار و تازه دوسال بود گرین کارت گرفته بودن .گفتم الان نظرت چیه. گفت یکجورهایی عادت کرده و اگه الان اینجاست بخاطر بچه هاش هست. (اینجا برای بزرگ شدن بچه ها عالیه) و هوای تمیزو خلاصه عادت. از اونروز باز دارم فکر میکنم الان نظرم راجع به اینجا چیه. کدوم طرف برام چرب تره. ایران یکسری مزایا داره. و اینجا یکسری ..... میدونید فکر میکنم این تابستون که دوباره برمیگردم ایران فرصت خوبی برای فکر کردن باشه اینکه دوباره این دو را باهم مقایسه کنم. تا الان یکم. یکذره از یکم وزنه اینجا سنگین تره. حدود 70-75%. نمیدونم شاید اگه این نگرانی مالی و این فشارهای مالی وحشتناک را نداشتیم وزنه بسمت اینطرف خیلی بیشترسنگین تر بود . میدونستیم خونمون و زندگیمون تو ایران هست و بدون نگرانی برای اینده اینجا زحمت میکشیدیم. اما الان . این ترسها. این نگرانیها. این ایا میشه ایا نمیشه ها. میکشه ادم را. خلاصه بگم بچه ها یا مثل این استادهای امریکایی یک دوره کنم. امسال بعد از ده سال من به ارزوم رسیدم. برای این ارزو خیلی هزینه روحی و مالی کردم. الان هدفم رفاه هست. رفاه . که باید بسمتش تو طولانی مدت حرکت کنم. یکی دوتا ارزو هم برا امسالم کردم که خیلی خیلی بعید میدونم براورده بشه اما اگه بشه چی میشه. یکی برنده شدن لاتاری گرین کارت اینجا که امسال برای 13امین بار شرکت کردم. و دومی پذیرش گرفتن از تک دانشگاهی که امسال اقدام کردم و چون رنک خوبی داره اونرا هم بعید میدونم. بازم عیدتون مبارک باشه. امیدارم ایام عید را بخوشی و شادی بگذرونید. عیدی منرا هم کنار بگذارید . میام میگیرم:))
خدا به همه دل خوش بده در سال جدید
سال نو مبارک
به به شما که امسال به یکی از آرزوهات رسیدی پس سال خوبی داشتی در کل ان شالله به همه ارزوهات در سال 94 برسی من امسال نذر سمنو داشتم و دو روز به عید مانده پختم البته برای شما کنار میذارم تا هر وقت برگشتی بهت بدم چون تو پست قبلی نوشته بودی خیلی دوست داری عید امسال خیلی خوب بود برای من چون یک نذر سنگین داشتم که همین سمنو بود و یک ارزوی دیگه که براورده شد برای امسال هم از خدا سلامتی خواستم واسه خودم و خانواده و رسیدن به یک ارزوی بزرگ دیگه در کل خوشحالم و فکر کنم امسال هم سال خوبی بشه به امید خدا..ببخشید چند وقت بود بهت سر نزده بودم یعنی میامدم وب را میخوندم ولی وقت نداشتم برات کامنت بزارم امروزگفتم حتما باید به خانم دکتر تبریک بگم عید راو براش ارزوی موفقیت بکنم میبوسمت عزیزم شاد و سرحال باشی...تا بعد
عیدت مبارک
من هر روز میاما فک نکنی یه سال در مین میام فقط بصورت نامحسوس نظارت می کنم خخخ
اما یه چیزی برام جالبه منم امسالو سال پول نا گذاری کردم . حتی بک گراند لب تاپم هم عکس پول هست الکی مثلا می خوام خرپول بودن جذب کنم. اما امسال گفام باید هیات علمی دانشگاه هم بشم و اینکه یه پسر پولدار و دکتر پیدا کنم. کلا زندگیم رو پول میچرخه..