نقشه 1
بازهم سلام. یک موضوعی هست چند وقتی تو مغزم ورجه وورجه میکنه. نیاز دارم بنویسمش تا حداقل از بخش فکر خام به مرحله پلن و نقشه برسه. خصوصا که موضوع خیلی مهمی هست. حدس بزنین چیه؟ اگه گفتین............. راستش من چند وقتی هست که نگران سنم برای بچه دارشدن هستم. تا قبل اینکه بیام اینجا اصلا امادگی بچه دارشدن را نداشتم. الان مساله اینه که دارم به این قضیه فکر میکنم و سنم را هم درنظر میگیرم. میدونید من حداکثر 2-3 سال دیگه وقت دارم که بدون دردسر بچه دار بشم. حتی در واقع همین الانش هم دیر هست. بهر حال و بهردلیلی تا الان این مقوله عقب افتاده و حالا من هستم و یک برنامه و اینده نامعلوم و گرفتاری مالی وازاونطرف سنی که صبر نمیکنه و داره کنتور می اندازه....یک مساله دیگه هم هست. راستین مخالف هست. میگه علاقه ای به قبول مسئولیت نداره. مخالفه و ترجیح میده بکل بچه ای نداشته باشیم. حالا چرا من میخوام بچه داربشیم. چون میدونم اگه اینهمه مشغله و گرفتاری نداشتیم بدم نمیومد بچه داشته باشم. این فکر نشون میده که باید جدی بهش فکر کنم چون اگه فرصت از دست بره شاید پشیمون بشم و اونموقع هیچ راه طبیعی نداره. و اما شکل و شمایل اینده. سال دیگه اتمام master . واگه بخوام وارد بازار کار بشم از ترم چهار باید برای opt اقدام کنم .و بلافاصله بعد از درس وارد بازار کاربشم. یعنی تابستون سال 95 باید کارراشروع کنم. opt دو مرحله ای هست. یک دوره یک ساله و بعد یک دوره 17 ماهه. درکل 29 ماه و بعد هم باید درخواست ویزای کار کنیم. بااین حساب بهیچ وجه صلاح نیست این وسط بچه دار بشم چون مرخصی در کار نیست. (شاید هم باشه باید برم بپرسم) . تو طول تحصیل میشه حداکثر دو ترم مرخصی گرفت. خوب یک حالت دیگه هم هست که بعد از master برم سراغ phd. اما فکر می کنم کلا اگه بخوام سال 96-97 بچه دار بشم خیلی خیلی دیر بشه. اوه. جدا زندگی همه ادمها اینقدر پیچیده هست. یا مال من اینقدر پیچیده شده؟ راستش حس میکنم با این برنامه ریزیهای چرندم باعث شدم زندگیم بیش از بیش بهم پیچ بخوره و فقط و فقط هم دودش داره تو چشم خودم و راستین میره. نمیدونم. اگه بخوام بچه دار بشم بهتره این تابستون تا ایرانم تستهای ژنتیک را بدم تا مطمئن بشم مشکلی ندارم. به یک ذهن اهنی احتیاج دارم تا در مقابل اینهمه مشکل و دردسر کم نیارم.ای کاش لاتاری برنده بشیم. کمی نفس بکشیم.ای کاش میشد تو رویا زندگی کرد. یا اصلا زندگی نکرد.
پ.ن. باز هم سلام.. یک کوچولو دیگه بنویسم این پست کامل بشه. چندتا از دوستان پیغام گذاشتن که بهتره تا وضعیت ثابتی پیدا نکردم دور بچه دارشدن خط بکشم حرفشون کاملا منطقی هست و قبول دارم اما حالا یک سوال دیگه دارم . من حداقل بعد از شش سال یک وضعیت ثابت پیدا میکنم و زندگیم شکل میگیره. میخوام ازدوستان خوبم بخصوص رویا جون بپرسم با توجه به اینکه شش سال دیگه درواقع بچه ای وجود نخواهد داشت .یعنی نمیتونم بچه دار بشم باز هم همین نظر را دارید یعنی بنظرتون بی بچه گی بهتره یا بچه دار شدن در همین شرایط و اگه شما جای من بودید کدوم را انتخاب میکردید. مرسی. یادتون نره کامنت بذارید:)
بنظر من اگر واقعا بچه میخوای اول باید رو شوهرت کار کنی . مساله اول اون هست ک میگه نمیخواد . چون بچه یک تصمیم دو نفره ست و قبول کن ک اگر با مخالفتش این کارو کنی خیلی جاها از حمایتهای عاطفی یا کاریش محروم خواهی بود و بهت فشار میاد و هربار میشنوی ک من نخواستم خودت خواستی ...
اگر منطقی تونستی راستین و باخودت هم آوا کنی نظر من اینه ک شککککک نکن و با تموم سختیش ک شیرین و ارشمند هم هست اقدام کن .
چون شما یا باید تا الان ک ایران و استیبل بودی میاوردی بچه رو یا الان ک دیگه بقول خودت تایمت کم هست نباید شانسشو از خودت بگیری ک مبادا خدای نکرده روزی حسرتشو بخوری ...
ممکنه 6 سال دیگه استیبل باشی با موقعیت عالی ولی چ فایده اگر ی حسرت بزرگ ب دلت باشه یا زبونم لال بمونه برات تا ابد ... ک گاهی فکر کنی الان من همه چی دارم ولی نیمه ی وجودم انگار خالی و تهیه ...
اول منطقی با شوهرت صحبت و کلر کن و این تصمیم دو نفره رو باهم بگیرید . اگر پذیرفت شک نکن ک نباید عقب بندازیش .
حالا نمی دونم میشه این شش ماه فاصله رو داشت یا نه؟!!
بعدشم یه چیز دیگه اون موقع که میگفتن سن مادر زیاد باشه خطر داره اینا همش تبلیغات بود که زود ملت بچه دار بشن و جمعیت ایران عزیزمون ببرن بالا که لشکر میلیونی درست بشه . خدارو شکر که ماها که بچه های دهه شصت هستیم زیادیم و لشکر میلیونی ساختیم امکاناتی هم نداشتیما اصلا پدرو مادر بفکر امکانات نبودن اما حالا وضع فرق داره باید برا بچت امکانات و تفریحات و ماشین و خونه ش رو بخری بعد بسم الله بچه برید از بیمارستان بخرید. تو نگران نباش عزیزم همه چی درست میشه
میگم حرفای منو جدی نگیرا اکثرا شوخی بود واسه خندوندنت