امروز:

بخرم نخرم؟

» نوع مطلب : غرانه ،درس و مشق خارجکی ،روزها در اون سر دنیا(سال اول) ،

سلام .حرف خاصی ندارم. امتحان و امتحان بازیه. دیروز پروژه را تحویل دادیم و شرش تموم شد. امتحانش را هم خوب دادم. امروز هم امتحان دارم. دیشب خانواده برادرم رسیدن ایران و حال و هوای خونه مامانی حسابی شاد شده. اونقدر هم سرشون شلوغه بزور گیرشون میارم دو کلمه حرف بزنیم. برادرم حسابی سوغاتی خریده.تقریبا برای همه فامیل و دوست و اشنا خرید کرده. حتی برای من و راستین که خودمون هم اینطرفیم. میگفت سفر اول بعد از مهاجرتشونه و دوست داشته دست پر برگرده. خوب من  هم بدم نمیومد این سفر برای اقوام خرید کنم. منظور از اقوام عمه و خاله و دخترخاله و اینهاست. اما حقیقتش اصلا نمیتونم و درست هم نیست از پول فروش خونه خرید کنم. از یکطرف هم احساس میکنم زشته به خاله ات برسی و بقول معروف یک هله پوک دستت نباشه. بیخیال بعدا راجع بهش فکر میکنم فعلا برم سر درس. چندساعت دیگه باید پاشم برم سر جلسه امتحان.... حال و هوای روحیم هم یکروز افتابی و یکروز بارونی. سه شنبه کلی دلم برای خودم و وضع زندگیم سوخت و گریه کردم. همش پیش خودم میپرسم یعنی کابوس این نوع زندگی یکروزی تموم میشه و باز صاحب خونه و زندگی میشم؟ بفکرم رسید یک عکس از وضع زندگیم برای شما بذارم بعد دیدم ادم که زشتیهای زندگیش را به تماشا نمیذاره .فقط راجع بهشون حرف میزنه و غر میزنه خخخخ. برم دیگه. ناهار هم ندارم.


نوشته شده در : پنجشنبه 10 اردیبهشت 1394  توسط : اسمان پندار.    نظرات() .

کامشین
جمعه 11 اردیبهشت 1394 18:27
آسمونی جان فکر نمی کنم کسی از شما توقع داشته باشه. اگر هم فکر من اشتباهه و اقوام ازت توقع دارند بهتره آن ها را از اشتباه بیرون بیاری! تقریبا هر چی که اراده کنی برای اقوام بخری در تهران هست! چرا باید به خودت فشار مالی بیشتر بیاری؟ من می خوام با یک کوله پشتی برگردم تهران و چمدون کوچکم را هم پر ا زکتاب می کنم. والله هر بار که برای آشنایان کادو بردیم همه یک جوری گفتند که واجب نبود بارتون را سنگین کنید که معنی اش این بود ما به این چیزهائی هم برامون آوردید احتیاج هم نداشتیم! یک ریزه شکلات بخر ببر. از همه چی بهتره. من برای برادر زاده ام شکلات می برم که تازه اون را هم کادو گرفته بودم و نخریده بودم.
پاسخ اسمان پندار : کامشین جان تو چقدر شیرین و خواستنی هستی دختر.میفهمم چی میگی. من قبلا تقریبا سالی یکبارسفر خارج میرفتم و هیچوقت چیزی نمیخریدم اما احساس میکنم امسال جنبه اش فرق داره و فامیل از ما بهترونم انتظار دارن و نخرم تا اخر تابستون حالم را میگیرن. برای همین تصمیم گرفتم در حد 200-300 دلاری خرید سوغاتی کنیم. خصوصا که فکر میکنم چندسالی نتونم بیام ایران تا ویزای کار بگیرم. جالبه من هم یک فقط یک برادرزاده دارم که که باعشق و ذوف براش خرید میکنم. مرسی از اینکه تو این حجم کار برام کامنت گذاشتی.
زری
جمعه 11 اردیبهشت 1394 11:03
خیلی دیوونه ای دختر! مگه تو قسم خورده ای که همیشه بهترین خونه و شیکترین زندگی را داشته باشی. عزیزم هر چیزی بهایی داره و برای تو هم تجربه زندگیِ اونور آب بهایش همین بوده. از قدیم هم گفته اند دنیا دیده بهتر از دنیا خورده!
درباره ی سوغاتی هم اگر خیلی دلت میخواد حتما یه چیزی بگیری، در حد یه بسته کاکایو برای هر خونواده کافیه و وگرنه بنظرمن اصلا هیچی نگیر و دلیلش هم این بوده که تو همه اش امتحان داشته ای و درگیر درسهایت بودهای. آسمان جان بنظرم دادشت هم زیادی پررنگش کردهو اضافه کاری کرده ها!!!
من بودم مطمئنا از پول خونه برای سوغاتی نمیذاشتم.
پاسخ اسمان پندار : زری جونم،عزیزم مرسی بابت كامنت خوبت، راستش هرچی فكر كردم دیدم نمیشه دست خالی رفت، خصوصا كه ایندفعه جنبه سفر و تفریح نداشته.میبینم من پنجاه هزار دلار خرج امسالم شده. اونوقت یک صدم این هم سوغاتی نمیشه. این بود که راضی شدم در حد معقول کمی خرید بکنم. زری میگی که مهم نیست خونه و زندگی داشتن و دنیا دیدن. البته خود من هم ترجیح میدادم بیام . اما خونه بد هم خیلی بده. بعضی چیزهای این خونه را نمیشه نوشت. اما جدا اذیت شدم و بیشتر از رفتن به ایران از اینکه از این خونه میرم خوشحالم.مثلا شبی یکی دوبار از صدای زن همسایه از خواب میپرم ویک خواب راحت نداشتم. از این چیزها و چیزهای دیگه
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Website Traffic | Buy Targeted Website Traffic